اقتصاد نوازش در تحلیل رفتار متقابل
کلاود اشتاینر بر این باور است که همه ما در دوران کودکی تحت تلقین و آموزش والدینمان در مورد پنج قانون محدود کننده و باز دارنده در مورد گرفتن و دادن نوازش، قرار گرفته ایم.
- وقتی که می توانی نوازش بدهی، از دادن نوازش خودداری کن،
- وقتی که به نوازش احتیاج داری، آن را طلب مکن.
- وقتی که نوازش می خواهی اگر هم به تو بدهند آن را نپذیر،
- وقتی که نوازش نمی خواهی آن را طرد نکن.
- به خودت نوازش نده.
این پنج قانون فوق روی هم رفته اساس آن نظریه ای است که اشتاینر آن را اقتصاد نوازش می نامد. اشتاینر می گوید با آموزش کودکان به این که از این قوانین پیروی کنند، والدین مطمئن میشوند که «.. موقعیتی که نوازش می تواند به میزانی نامحدود در دسترس قرار بگیرد به موقعیتی تغییر می کند که در آن میزان نوازش بسیار پایین است ولی بهره ای را که والدین از این میزان کم می گیرند بسیار زیاد است.»
اشتاینر اضافه می کند که والدین این کار را برای کنترل کردن فرزندانشان انجام می دهند. با آموزش این مطلب به کودکان که میزان نوازش در سطح بسیار پایینی است، والدین در موقعیتی قرار میگیرند که نوازشها در انحصار خودشان باشد. با دانستن این که نوازشها اساسی هستند کودک یاد می گیرد که آنها را با انجام رفتارهای مورد پسند والدین به دست آورد.
اشتاینر ادامه می دهد که ما به عنوان افراد بزرگسال هنوز نا آگاهانه از پنج قانون فوق پیروی می کنیم. در نتیجه ممکن است زندگی خودمان را به نوعی در محرومیت از نوازش بگذرانیم. ما انرژی بسیار زیادی را در کاوش نوازشهایی صرف می کنیم که هنوز باور داریم در میزان کمی هستند. اشتاینر براین عقیده است که ما آماده ایم تا به وسیله سازمانها و افرادی که در نوازش نقشی انحصاری دارند، زیر سلطه و نفوذ قرار گیریم.
این سازمانها و افراد ممکن است حکومتها، تعاونیها، تبلیغات چی ها و یا صاحبان مراکز تفریح و سرگرمی باشند. درمانگرها نیز ممکن است به شکل نوازش دهنده دیده شوند.
اشتاینر تأکید بر این دارد که برای تقویت و ثبات آگاهی، خودانگیختگی و صمیمت، ما باید «آموزشهای اولیه» محدود کننده ای را که والدین ما در مورد گرفتن و دادن نوازش به ما تحمیل کرده اند از خود دور کنیم و به جای آن به این آگاهی دست یابیم که نوازشها در سطحی نامحدود در اختیار ما قرار دارند. ما هر موقع که بخواهیم می توانیم نوازش بدهیم. مهم نیست که چقدر نوازش بدهیم زیرا که آنها هرگز تمام نمی شوند. وقتی که ما نوازش می خواهیم می توانیم آزادانه آن را طلب کنیم و وقتی که نوازشی به ما داده می شود می توانیم آن را بگیریم. اگر نوازشی که به ما داده شده دوست نداریم، می توانیم صراحتا آن را نپذیریم و نیز می توانیم از نوازش دادن به خودمان لذتی بیکران ببریم.
همه افراد در نظریه تحلیل رفتار متقابل، مسیری را که اشتاینر در تعریف صریح و بی پرده خود در مورد «اقتصاد نوازش» به عنوان پایه و اساس فشارهای اقتصادی و سیاسی طی کرد، نمی پیمایند. شما می توانید به نظریات خودتان مراجعه کنید آنچه که محقق است آن است که بیشتر ما خود را در دادن و گرفتن نوازش بر طبق تصمیمات دوران اولیه کودکی محدود می سازیم. این تصمیمات در واکنش به درک کودک از فشارهای والدین میباشد. در بزرگسالی می توانیم این تصمیمات را مجددا ارزیابی کنیم و در صورت تمایل آنها را تغییر دهیم.
منبع: (تحلیل رفتار متقابل، یان استورات/ون جونز)
ادامه ی مقالات تحلیل رفتار متقابل را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید