یکی از هدفهایی که رهبر باید بدان دست یابد، آن است که اَبَر رهبر شود و افراد را به گونهای هدایت کند که “خودهدایتی” را بیاموزند. به عبارت دیگر؛ اَبَر رهبر مهارتهای شناختی، هیجانی و حرکتی خود را به میزانی ارتقا میدهد که بتواند نحوۀ “خود هدایتی” را به پیروانش بیاموزد.
وقتی مردم حالت “خود هدایتی” را پیدا میکنند، در آن صورت، نیاز کمتری به کنترل خارجی دارند. ابر رهبر با ایفای نقش معلمی و مربیگری، و نه نقش ریاست، افراد تحت نظارتش را به شیوهای رهبری میکند که خود را رهبری کنند.
اندیشۀ خود هدایتی، وابسته به انگیزش درونی است. ابر رهبران، پیروان خود را به شیوهای رهبری میکنند که انجام دادن وظایف شغلی برای آنان، نوعی حالت خودپاداشی داشته باشد. روش دیگر آن است که پیروان رهبر یاد بگیرند که چگونه به خود، پاداش دهند. برای دستیابی به این هدف، رهبر باید ابتدا از شیوههای تغییر رفتار استفاده کند تا افراد تحت نظارتش به مرحلۀ خودانگیزشی، برسند.
بعضی از روشهای پیشنهادی برای خود رهبری:
۱. اعتقادها و فرضهای مخرب خود را مشخص کنید
بعد از آنکه این افکار را مشخص کردید، آن را با افکار درست و سازنده، عوض کنید. برای مثال، ممکن است شما گله یا انتقاد رئیس واحد خود را به عنوان نشانهای از عدم علاقۀ او نسبت به خود، تعبیر یا تفسیر کنید. اما فکر سازنده آن است که به خود بگویید: “رئیس من میخواهد مرا یاری دهد تا میزان کارآیی و اثربخشی فردی و شغلی خود را، افزایش دهم”.
۲. عادت کنید با خود، مثبت و سازنده سخن بگویید
۳. روشهای عملکرد صحیح را در ذهن خود، مجسم کنید
در ذهن خود موقعیتی را مجسم کنید که یک کار چالشانگیز را به سادگی و بدون زحمت، انجام میدهید و طی آن روشهایی را به کار میگیرید که در گذشته نیز به کارگیری آن برای شما، مفید بوده است. اگر در گذشته در انجام دادن کاری موفق نبودهاید، در ذهن خود مجسم کنید که بالاخره آن کار را با روشهای مناسبتری، انجام دادهاید. ضمناً از تجسم اینکه در انجام دادن کاری شکست خوردهاید، خودداری کنید.
(منبع: روانشناسی صنعتی و سازمانی تألیف دکتر محمود ساعتچی)
محتوای بسیار زیبایی برای مباحث مدیریت و رهبری انتخاب کردید.
ابر رهبر ها می توانند ابتدای راه شروع خود و مواردی که به آنان کمک کرده است را،به بقیه آموزش دهند تا به عنوان نوعی الگو مورد استفاده قرار گیرد.
حضور موثر و البته دوستانه ( نه در نقش رهبر و یا مدیر ) در مواجه با مشکلات و یا سختی کار و ارائه راهکار و همکاری در رد مشکل ، احساسی دوستانه و البته آموزشی ایجاد می کند. حسن این نوع عملکرد در این است که علاوه بر اینکه پیروان باور می کنند قوی و توانمند هستند،نوع و نگرش درست مواجه با مشکل و راه رفع آن نیز به صورت غیر مستقیم به آنان آموزش داده می شود تا بدانند در موارد مشابه دیگر، به چه صورت عمل کنند.
بسیار آموزنده، سپاسگزارم…