الگوی ساختاری نوع دوم: والد
شما اکنون می دانید که منظور از حالت نفسانی «والد» کلیه افکار، احساسها و رفتارهایی است که شما از والدین خود و یا جانشینان آنها کسب کرده اید. بنابراین در الگوی ساختاری والد یک سلسله از خاطراتی است که این افکار احساسها و رفتارها را ردیابی می کند.
به زبان علمی می گوییم که اینها عناصر درون فکنی شده والدی هستند. درون فکنی کردن یعنی بلعیدن کامل چیزی به جای جویدن و هضم کردن آن. این اختصاصا همان کاری است که کودکان با مدلهای والدی خود می کنند.
یک کودک، والدین خودش را بیشتر اوقات در حال صدور دستورات و یا توصیف دنیای اطراف می یابد. بنابراین محتوای «والد» به مقدار زیادی شامل این فرامین و توصیفات و تعاریف است. «به آتش دست نزن.» «دنیا جای خوب، بد، زشت، زیبا، ترسناک و وحشتناکی است.» با این کلمات خاطراتی از ژستها و حرکات بدنی، لحن صدا، احساسهای بیان شده که با آنها همراه بوده است، وجود دارد.
در نوع دوم الگوی ساختاری، در ابتدا «والد» را بر حسب این که هر پیام به یاد مانده، از چه شخصی آمده است، تقسیم بندی کرده ایم. برای بیشتر افراد، این اشخاص مادر یا پدر هستند. پدربزرگها و مادربزرگها هم ممکن است افراد مهمی برای شخص باشند. معلمین هم اغلب نقشی دارند. تعداد و هویت کسانی که محتوای «والد» شما را تشکیل میدهند، برای شخص شما ویژه هستند.
سپس، این نکته را خاطر نشان می سازیم که هر کدام از عناصر والدی شما دارای حالات نفسانی «والد»، «بالغ» و «کودک» می باشند.
«والد» درون «والد»
پدر من تکیه کلامها و دستوراتی داشت که از والدین خودش درون فکنی کرده بود. او بعضی از آنها را به من انتقال داد و من آنها را به اضافه آنچه از مادرم گرفتم در «والد» خود ذخیره کردم. به این ترتیب «والد» درون «والد» انباری از پیامهاست که می تواند نسل به نسل انتقال یابد. به عنوان مثال، والدین اسکاتلندی ممکن است به کودکان خود بگویند «پوره تو را قوی می کند و تو باید هر روز صبح آن را بخوری.» شما می توانید اجداد اولیه آنها را با لباسی از پوست حیوانات تصور کنید که در حالیکه هر روز صبح، ظرف پوره را در غارهایشان هم می زدند، همین را به کودکانشان می گفتند.
«بالغ» درون «والد»
ما «بالغ» درون «والد» را به این صورت تعریف می کنیم: مجموعه ای از توصیفات درباره واقعیت که شخص از عناصر موجود در «والد» خود شنیده است و از آنها تقلید کرده است. بسیاری از این توصیفات واقعیت عینی دارند و بقیه آنها منعکس کننده دریافتهای غلط و خیالپردازیهای والدین درباره این جهان می باشند. لیکن توصیفات دیگری درباره اشیا و دنیا وجود دارد که زمانی عملا واقعیت داشتند و دیگر واقعیت ندارند. برای مثال، بیان «تو نمیتوانی روی ماه راه بروی» زمانی واقعیت داشت.
کودک درون «والد»
مادر، پدر و یا معلم هر کدام، دارای حالت نفسانی «کودک» بودند. زمانی که من آنها را به «والد» خودم درون فکنی کردم، درک خود را از کودک درون آنها، به عنوان بخشی از این درون فکنی قرار دادم. برای دسترسی به خاطرات ذخیره شده خود از آنها، می توانم با احساسها، افکار و رفتارهای «کودک» درون آنها تماس حاصل نمایم. من می توانم احساسها و واکنشهای خود را به همان صورتی که پدر یا مادر من زمانی که کوچک بودم تجربه می کردند، تجربه کنم. بعدها وقتی که من یک کودک بودم و او از من چیزی می خواست، یا با من قهر می کرد یا ترشرویی می کرد. حال، من در حالت نفسانی «والد» خود این پیام را دارم که هرگاه مسئوولیت عده ای را به عهده میگیرم می بایست با کم محلی و ترشرویی آنها را وادار به انجام کارها کنم.
منبع: (تحلیل رفتار متقابل، یان استورات/ون جونز)
ادامه ی مقالات تحلیل رفتار متقابل را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید