نمونه های کنترل خودمحورانه
وقتی در ورودی سوپر مارکتی یک تکه پیتزا به افراد تعارف می شود یک نفر از دو نفر قبول می کند که آن را بچشد؛ اما اگر ارائه کننده محصول با لمس بازوی آنها پیشنهاد چشیدن محصول را بدهد، دو نفر از سه نفر پیشنهادش را قبول می کنند و تعدادی که بعدا این مارک از پیتزا را در سبد خریدشان می گذارند دو برابر خواهد شد.
هیچ کس توضیحی منطقی برای این پدیده ندارد، اما لمس بازوی فرد در حالی که چیزی به او تعارف می کنی، گرچه عامل کوچکی است، بازخورد بزرگی به بار می آورد، به خصوص برای فرد کنترل کننده.
این مثال به ما نشان میدهد که بعضی از کنترل ها الزاما نتایج ناگواری ندارند. با این حال متأسفانه منشأ اکثر ناراحتی های ما کنترلهای خودمحورانه ای است که نتوانسته ایم آنها را پیش بینی یا در برابرشان مقاومت کنیم.
سیلوی می پذیرد که عمه پیرش چند روزی پیش او بماند؛ اما با پذیرفتن او (یا بهتر بگوییم با خودداری از رد درخواستش)، نمی تواند ماهیت تعهدی را که قبول کرده است تصور کند. همان شب اول، عمه به سیلوی می گوید: «فردا با رفتن به آن نمایشگاه که ساعت ده باز می کند شروع می کنیم، بعد در رستوران همیشگی ات غذا می خوریم، به این ترتیب من جایی را که کار می کنی خواهم دید وانگهی تو می توانی از بنهای تخفیف رستورانت استفاده کنی. بعدازظهر، به مغازه های بزرگ می رویم و عاقبت شب به یک سالن صرف چای خیلی خوب که لابد تو بلدی میرویم. میدانی، مدت بسیار زیادی است که به شهر نرفته ام و بسیار خوشحال می شوم که چند روزی را با تو بگذرانم.»
سیلوی تلاش می کند که اعتراض کند و برایش توضیح دهد که به این راحتی نمی تواند وقتش را خالی کند، اما عمه اش به او اجازه حرف زدن نمی دهد و برایش توضیح می دهد که از زمان مرگ شوهرش تاکنون خیلی احساس تنهایی می کند و اگر سیلوی او را از چنین لذت کوچکی محروم کند بی شک قلبی در سینه ندارد. سیلوی متأثر می شود و نمی تواند جواب دهد و عمه اش هم از این فرصت استفاده می کند و می افزاید: «دیگه تمومه، همین کار را می کنیم. راستی شام چی میخوریم؟ میدانی، من شبها معمولا زیاد غذا نمیخورم اما این بار چون با تو هستم می توانیم از این فرصت استفاده کنیم. رستوران را خودت انتخاب کن، من آدم مشکل پسندی نیستم. چنانچه بیش از حد پر سر و صدا نباشد مخالفتی ندارم.»
برای آدم های حقه باز، بازاریاب ها، سیاستمداران، موسسات طماع، رهبران کوچک، همکاران خودخواه یا شوهران مردسالار، برای همه این کنترل کنندگان نوع دوم، کسب منافع شخصی در اولویت قرار دارد و نیت آسیب رساندن به کسی را ندارند. این نوع کنترل کننده چون کاملا بر دستیابی به آنچه می خواهد متمرکز می شود، ضررهای کاملا واضحی را که رفتارش در پی دارد یا نمی بیند یا نمی خواهد ببیند.
منبع: بازیچه ی دست دیگران نباشید (ژاک ریکارد)
سری مقالات بازیچه دست دیگران نباشید را دنبال کنید
دیدگاهتان را بنویسید