بهانه بی بهانه: رشد شخصیت
ارسطو می گوید: «همه پیشرفت ها در اجتماع با رشد شخصیت جوانان آغاز می شوند.» این یعنی پیشرفت زندگی شما با یادگیری ارزش ها و به کار بستن آنها آغاز می شود. شما به یک یا هر سه روش ارزشها را یاد می گیرید: آموزش، مطالعه و تمرین.
بیایید از نزدیک به هریک از این سه مورد نگاه کنیم.
به فرزندانتان ارزش ها را بیاموزید. یکی از اصلی ترین وظایف والدین این است که به فرزندان شان ارزش ها را آموزش بدهند. برای انجام این کار لازم است صبورانه و به طور مرتب در حالیکه بزرگتر می شوند ارزش ها را برایشان توضیح بدهیم و به آنها بیاموزیم. یک بار آموزش کافی نیست. ارزش و اهمیت زندگی به همراه ارزشها باید توضیح داده شوند.
والدین نباید فقط توضیح بدهند بلکه باید تفاوت میان پایبندی به یک ارزش مثلا راستگویی را با پایبند نبودن به آن یعنی دروغ گویی یا گفتن تنها نیمی از حقیقت را نیز برای فرزندان شان مشخص کنند.
بچه ها وقتی در حال رشد هستند بسیار مستعد یادگیری از افراد مهم زندگی شان هستند. آنها هر چه را که شما به عنوان والدین شان به آنها می گویید به عنوان حقیقت محض می پذیرند. و مثل یک اسفنج هرچه را که بگویید جذب می کنند. شما تعریفی را که از ارزش ها دارید در روح فرزندانتان که مثل گِل خیس است حک می کنید. بنابراین چیزی که در روح شان حک می کنید به بخش دائمی شیوه نگاه شان به دنیا و ارتباطشان با زندگی تبدیل می شود.
فرزندان شما به شما نگاه کرده و تلاش می کنند تا از ارزش های شما تقلید کنند؛ نه فقط ارزش هایی که به آنها می آموزید و تبلیغ می کنید بلکه همچنین ارزش هایی که به کار می برید. آنها همیشه در حال تماشای شما هستند.
فرزندان خانواده راکفلر به این شهرت داشتند که در سن کم ارزش های مادی به آنها آموزش داده می شد. اگرچه پدرشان یکی از ثروتمندترین افراد در آمریکا بود قبل از اینکه به بچه های این خانواده پول تو جیبی بدهند کارهایی برای انجام دادن به آنها سپرده می شد. سپس به آنها آموزش داده می شد که چطور پول تو جیبی شان را خرج کنند، چطور پس انداز کنند، چه مقدار از آن پول را صدقه بدهند و چه مقدار از آن را سرمایه گذاری کنند. در نتیجه وقتی بزرگ شدند برخلاف افرادی که در خانواده های ثروتمند بزرگ شده بودند اما به ندرت در زمینه مسائل مالی آموزش می دیدند، به تاجران و دولتمردان موفقی تبدیل شدند.
ارزش هایی را که تحسین می کنید مورد مطالعه قرار بدهید. شما وقتی یک ارزش را یاد می گیرید که از نزدیک و با دقت آن را مورد مطالعه قرار بدهید. قانون تمرکز می گوید:
«هر چیزی که در موردش فکر کنید و حرف بزنید در زندگی تان رشد کرده و افزایش پیدا می کند.»
معنای این حرف این است که وقتی داستان هایی درباره مردان و زنانی می خوانید که ارزش های مورد تحسین و احترام شما را از خود نشان داده اند و بعد به آن داستان ها و رفتارها فکر می کنید آن ارزش ها در ذهن و روان تان عمیق تر جا می گیرند. وقتی این ارزش ها در ناخودآگاه شما برنامه ریزی شوند تمایلی را در درون تان ایجاد می کنند که هر وقت لازم بود بر اساس آن ارزش ها رفتار کنید.
به عنوان مثال در آموزش های نظامی مرتبا داستان شجاعت، اطاعت پذیری، انضباط و حمایت سربازان نمونه تاریخ از سربازان دیگر، برای افراد تعریف می شود. هر چه آنها بیشتر این داستان ها را بشنوند، در موردشان بحث و فکر کنند احتمالش بیشتر می شود که وقتی در شرایط جنگ تحت فشار قرار می گیرند براساس همان ارزش ها رفتار کنند.
فضیلت اصلی شخصیت انسان، راستگویی است. هر بار که حقیقت را بگویید هرچقدر هم که برایتان سخت باشد احساس بهتری در مورد خودتان پیدا می کنید و احترام دور و بریهایتان را هم کسب خواهید کرد. یکی از بهترین تعاریفی که می توانید از کسی بکنید این است که بگویید:
«او همیشه حقیقت را می گوید.»
از افرادی که بیش از همه تحسین شان می کنید سرمشق بگیرید. بخش زیادی از شخصیت شما توسط افرادی تعیین می شود که بیش از همه تحسین شان می کنید چه در قید حیات باشند و چه نباشند.
ارزش هایی را که برایشان احترام قائل هستید به کار بگیرید. اگر در هر زمانی که لازم باشد ارزش های مورد نظرتان را تمرین کنید آنها را در خودتان پرورش می دهید. اپیکتتوس، فیلسوف رواقی روم قدیم، می گوید:
«شرایط، انسان را نمی سازند. فقط او را به خودش می شناسانند.»
وقتی مشکلی پیش می آید مردم بر اساس ارزش هایی که از ابتدا تا آن زمان در خود پرورش داده اند به صورت خودکار عکس العمل نشان می دهند. وقتی ارزش های خاصی را تکرار می کنیم آنها را در خودمان پرورش می دهیم. وقتی به طور مرتب بر اساس ارزش های خاصی رفتار می کنیم آن ارزش ها به عادت تبدیل شده و چنان در وجودمان ماندگار می شوند که به صورت اتوماتیک آنها را به کار می بریم.
مردان و زنانی که از شخصیت برجسته ای برخوردار هستند طوری رفتار می کنند که با ارزش های والایشان هم خوانی داشته باشد و این کار را بدون فکر و تردید انجام می دهند. در ذهن این افراد در این مورد که آیا کار درستی انجام می دهند یا خیر هیچ سوالی وجود ندارد.
منبع: (بهانه بی بهانه، اثر برایان تریسی)
ادامه ی مقالات بهانه بی بهانه را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید