با رویا هایتان زندگی کنید
اگر می خواهید به تعادلی مناسب میان کار و زندگی برسید، لازم است آن شوق و علاقه را بیابید. اگر بتوانید با کاری که به آن علاقه مند هستید، زندگیتان را بچرخانید، نیمی از این مبارزه را برده اید. شما می توانید هر روز با رفتن سر کار با یک تیر دو نشانه را بزنید، هم پول به دست می آورید و هم احساس می کنید به آن هدفی رسیده اید که باید روی زمین به آن می رسیده اید.
جنب بری آتوو در کتاب خودش، امتحان شور و اشتیاق چنین می گوید: «اشتیاق و علاقه تجربه ای بسیار شخصی است. وقتی آن کاری را که دوست دارید، یعنی دقیقا همان کاری را که واقعا عاشقش هستید، انجام می دهید، زندگیتان بسیار جذاب می شود و درست در مسیری قرار می گیرد که هرگز تصورش را هم نمی کرده اید.»
نمی توانم با این جمله مخالفت کنم زیرا زندگی من این موضوع را اثبات کرده است. تقریبا نه سال پیش، بعد از این که از شغل خودم به عنوان مشاور، دست کشیدم، تصمیم گرفتم از عشق و علاقه ام به نظم و ساماندهی کمک بگیرم و شغلی به عنوان مشاور ساماندهی پیدا کنم. بعد از بیرون آمدن از شغل قبلی ام، مدتی بسیار به این فکر می کردم که قصد دارم چه کاری را شروع کنم. از شغل قبلی، درآمد بسیار خوبی عایدم میشد؛ بنابراین احساس کردم باید حتما کاری تازه پیدا کنم؛ ولی همیشه درون خودم یک روح کارآفرینی احساس می کردم و با تمام وجودم می دانستم کار کردن برای خودم بسیار تشویق کننده و پرثمر خواهد بود.
اولین فرزندم، به دنیا آمده بود و کار کردن برای خودم به من فرصت میداد اوقات خوبی را کنار فرزندم سپری کنم. پس از اندیشه ی بسیار، مشورت با افراد خبره و متخصص و مطالعه ی کتاب های بسیار به این نتیجه رسیدم که علاقه ی فراوانی به نظم دهی دارم، ولی ممطئن نبودم از این کار می توانم درآمد خوبی به دست آورم.
هیچ کس دیگری را در این زمینه ی شغلی نمیشناختم؛ تا این کتاب را مطالعه کردم: «همان کاری را که دوست داری انجام بده، پول در جریان خواهد بود.» مطالعه ی این کتاب، تغییر بزرگی در من و طرز فکرم به وجود آورد. در نیمه های کتاب بودم که تصمیم گرفتم به نصیحتهای آن عمل کنم. از اینها گذشته با این کار چیزی را از دست نمی دادم، زیرا من در استخدام جایی نبودم! به همین دلیل خیلی سریع یک آگهی درباره ی تأسیس شرکت سازماندهی ام چاپ کردم و یک وب سایت راه انداختم و در آن خبرنامه هایی را نوشتم.
اولین روزی که بابت انجام این کار، پول دریافت کردم. (البته برای اعضای خانواده یا دوستان این کار را هرگز مجانی انجام ندادم)، دانستم به چه دلیل پا به این جهان گذاشته ام. اطلاعات کمی که داشتم به تدریج افزایش یافت و تجربه هایم را در خبرنامه نوشتم و بعد تصمیم گرفتم تمام آنها را به شکل یک کتاب – که آن هم یکی دیگر از رؤیاهای من بود – چاپ کنم. و با سرعت به امروز رسیدم: هر روز همان کاری را انجام می دهم که دوست دارم، ولی از همه مهمتر این که می دانم از پس پرده های شک و تردید، برای یک هدف مشخص تلاش می کنم و به زندگی ادامه میدهم. آن کاری را که دوست دارم انجام میدهم و پول هم به راحتی به زندگی ام وارد می شود.
منبع: با کمی خلاقیت مدیر مالی خود شوید (جنیفر فورد بری)
دیدگاهتان را بنویسید