ابتکار عمل
ما نقطه ی مقابل تمرکز روی مشکلات و فراموش کردن اهداف را قوه ی ابتکار می نامیم. وقتی غرق در مشکلات می شویم و نتایجی را که می خواهیم بدست می آوریم، نادیده می گیریم، ابتکار عمل در ما از بین می رود. قوه ی ابتکار می میرد یا حداقل سرکوب می شود، مگر اینکه توجه خود را به هدف مان معطوف کنیم.
به عبارت ساده تر، قوه ی ابتکار به معنای درک محیط یا شرایط می باشد و همینطور استفاده از آن به نفع خود. آن موارد و شرایطی که در ابتدا، بعنوان مانع موفقیت شما ظاهر می شوند، اغلب می توانند بعنوان اهرم هایی به کار گرفته شوند که موفقیت را برای شما دست یافتنی نمایند.
ما در ابتدا نباید با فرو رفتن در مشکلات و مقابله با این وضعیت، انرژی خود را هدر دهیم. بسیاری از مدیران در این شرایط مثل یک شناگر ناشی عمل می کنند. اگر شما یک شناگر را در یک قایق بگذارید، او را یک مایل از ساحل دور نمایید و سپس او را به درون آب پرت کنید چه کار می کند؟ به طور مسلم او سعی می کند شنا کند، اما از ترس، به جای شنا کردن با آب می جنگد.
هر چقدر خود را بیشتر به این طرف و آن طرف می زند و بیشتر با آب می جنگد، زودتر انرژی خود را از دست می دهد و بالاخره در آب غرق می شود. اما اگر یک شناگر حرفه ای را در چنین وضعیتی قرار دهید، خواهید دید که او کار متفاوتی انجام می دهد.
ابتدا آرام می گیرد و روی آب شناور می شود و برای نگه داشتن خود در آب از محیط و شرایط استفاده می کند. سپس یک قسمت از ساحل را انتخاب کرده و بعد با یک سرعت مناسب هدف خود را در ساحل، همواره جلوی نظرش قرار می دهد و به طرف آن شنا می کند. در طی این حوادث، این شناگر ماهر از آب یا محیط بعنوان وسیله ای برای رسیدن به نتیجه ی مطلوب استفاده می کند. هرگاه ما هدف خود را رها کنیم، غرق خواهیم شد، زیرا قوه ی ابتکار خود را از دست می دهیم.
از هزاران مدیر بخواهید که داستان مورد علاقه ی خود را درباره ی موفقیت تعریف کنند. به طور تقریبی تمام آنها توضیح خواهند داد که از یک مانع یا یک محیط نامناسب بعنوان وسیله ای برای رسیدن به یک هدف مطلوب استفاده کرده اند.
مشکل اینجاست که، سیستم آموزشی ما را ملزم کرده است که طرز فکر تک پاسخی داشته باشیم. ممکن است این امر در ریاضی صدق کند، اما در دنیای کار، مسائل متنوعی هستند، یعنی همیشه برای یک مشکل بیش از یک راه وجود دارد.
وقتی ما هدف خود را مشخص کرده و برنامه ای تنظیم کردیم، به عوامل مزاحمی بر می خوریم که ما را می ترساند، زیرا احساس می کنیم جواب درست یا همان برنامه ی ما، از بین رفته است. “امیلی کارتیر” پرفسور فرانسوی، خطری را که در شیوه ی “تنها یک پاسخ” وجود دارد این طور شرح می دهد: “هیچ چیز خطرناک تر از این طرز فکر نیست که تنها یک پاسخ و راه صحیح برای کارها وجود دارد.”
مدیران خلاق و افرادی که اشتباه مهلک تمرکز روی مشکلات را انجام می دهند، وقتی با مانعی روبرو می شوند، طرز فکر جداگانه ای دارند. مدیری که زمینه ی شکست و ناتوانی را دارد، وقتی برای رسیدن به موفقیت به مانعی برمی خورد از خود سوال می کند: “چه می شود اگر من شکست بخورم؟ چه اتفاقی می افتد؟ اگر ما نتوانیم به میزان سودی که می خواهیم برسیم چه باید بکنیم؟”
از طرف دیگر، یک مدیر خلاق از خود می پرسد: “چگونه؟ چگونه می توانم از این موقعیت یا شرایط به نفع خودم بهره برداری نمایم؟” به کار بردن زیاد سوال “چگونه”، موفقیت را به دنبال دارد و آن هدف تحقق خواهد پذیرفت.
نیاز به خلاقیت در تمام بخش های شغلی قابل مشاهده است. مدیریت الزاما یک شیوه ی تفکر است نه یک حرفه ی عملی. حیات تشکیلات به ایده ها و تفکر خلاق آن بستگی دارد. در واقع مدیرانی که موفق هستند، نه تنها یاد می گیرند که از محیط بعنوان وسیله ای برای رسیدن به هدف خود سود ببرند، بلکه به افراد خود می آموزند از این فکر خلاق استفاده کنند.
(منبع: ۱۳ اشتباه مهلک مدیران، رابرت مارویل)
ادامه ی مقالات راهکارهای مدیریتی را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید