نوازش گرفتن و نوازش دادن
بعضی افراد این عادت را دارند که نوازشهای آنها در ابتدا مثبت است ولیکن سرانجام نیش خود را می زنند و آنها را به صورت نوازشهای منفی در می آورند.
- «می بینم که این مسئله رو درک میکنی. البته کم و بیش»
- «عجب کت قشنگی پوشیدی – آیا اونو از مغازه دست دوم فروشی خریدی؟»
نوازشهایی از این قبیل را نوازشهای دروغین می نامیم. درست مانند این است که چیز مثبتی را می دهند و سپس آن را از شما میگیرند. افزون بر این، کسانی هستند که در تقسیم نوازشهای مثبت خود بین همگان خیلی دست و دل باز هستند ولی این کار را غیر صمیمانه انجام میدهند. چنین شخصی شما را در اتاق نشانه میگیرد و به طرف شما هجوم می آورد و شما را به سختی در آغوش میگیرد. نیشش تا بناگوش باز می شود. و می گوید: «به به، به زمین میخ شدم وقتی تو رو دیدم! با آمدن شما، اتاق نورانی شد! و میدونی مقاله ای رو که نوشتی خوندم و تحت تاثیر قرار گرفتم. بسیار عمیق و دقیق و با بینش و … بود.»
اریک برن این نوع نوازشها را تملق آمیز می داند. برخی دیگر نویسندگان این نوازشها را نوازشهای پلاستیکی می نامند که بیانگر نوازشهای مثبت غیر صمیمانه می باشد.
دیگرانی هستند که درست در جهت عکس این وضعیت حرکت می کنند و به طور کلی در دادن نوازشهای مثبت مشکل دارند. نمونه خاص این افراد شخصی است که در خانواده ی او نوازشهای مثبت به ندرت داده می شده است. زمینه های فرهنگی نیز نقش مهمی را بازی می کنند، شخصی که اهل انگلستان یا یکی از کشورهای اسکاندیناوی می باشد احتمال دارد که در دادن نوازشهای مثبت، بخصوص نوازشهای مثبت بدنی دریغ کند ولی افرادی که از فرهنگ امریکای لاتین یا کارائیب هستند و در دادن نوازشهای مثبت راحت ترند، این اهالی شمال را افرادی سرد و محافظه کار می یابند.
در مورد نوازش گرفتن، همه ما اولویتهایی برای خود داریم. شاید من دوست داشته باشم در مورد کارهایی که انجام میدهم نوازش بگیرم نه در مورد آنچه که خودم هستم. شما ممکن است نوازشهای غیر شرطی را دوست داشته باشید. شاید من کاملا آماده باشم که نوازشهای منفی بیشماری بگیرم در حالی که شما در گرفتن ذره ای نوازش منفی احساس ناراحتی بکنید، و ممکن است شما از این که نوازش بدنی شوید لذت ببرید در حالی که هر نوع نوازش بدنی به جز دست دادن برای من چندش آورباشد.
بیشتر ما، عادت کرده ایم که نوازشهای خاصی را بگیریم، ولی به خاطر معمول و آشنا بودن این نوازشها ممکن است آنها را کم ارزش و یا بی ارزش بدانیم. در این صورت ممکن است به صورتی پنهانی مایل باشیم نوازشهایی دیگری را بگیریم که به ندرت آنها را دریافت می کنیم. شاید من عادت کرده ام که در مورد تواناییهایم برای اندیشیدن، نوازشهای مثبت کلامی شرطی بگیرم. من این نوازشها را به واقع دوست دارم ولی احساس می کنم ارزش آنها به اندازه پول خردهای توی جیبم است. آنچه را که من واقعا می خواهم این است که یک نفر به من بگوید: «تو خیلی قشنگی» و مرا در آغوش بکشد.
من حتی ممکن است قدمی فراتر نهاده و آن نوازشهایی را که از همه بیشتر می خواهم کاملا انکار کنم. فرض کنید که به عنوان یک کودک نوپا دوست داشتم مادرم مرا در آغوش بکشد ولی او به ندرت این کار را می کرد. برای رهایی از درد این وضعیت، ممکن است تصمیم گرفته باشم که اشتیاق خود را برای این آغوشها ببندم. به عنوان یک شخص بزرگسال نیز این روش را حفظ می نمایم بدون این که از کار خود آگاهی داشته باشم و ممکن است به سمت نوازشهای بدنی رانده شوم در حالی که این نیاز برآورده نشده را انکار کنم.
در اصطلاح تحلیل رفتار متقابل ما می گوییم که هر کس دارای بهره نوازشی از پیش تعیین شده است. اصطلاح «نوازشهای متفاوت برای افراد متفاوت» به شکل دیگری این مطلب را بیان می کند. به همین دلیل است که ما نمی توانیم کیفیت نوازشی را به صورت عینی اندازه گیری کنیم، زیرا که نوازشی با کیفیت بالا برای شما ممکن است برای من نوازشی با کیفیت پایین باشد.
منبع: (تحلیل رفتار متقابل، یان استورات/ون جونز)
ادامه ی مقالات تحلیل رفتار متقابل را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید