برداشتهای نادرست دربارۀ رهبری
دانشمند سیاسی جیمز مک گرگور برنز اعلام میدارد که رهبری ((یکی از پدیدههای روی زمین است که از همه بیشتر مشاهده و از همه کمتر فهمیده شده است.)) سایر متخصصان نیز احتمال شیوع کجفهمی دربارۀ رهبری را رد نکردهاند، برای مثال، این گله را داشتهاند که بیشتر مردم کمترین تصوری دربارۀ ماهیت کلی رهبری ندارند، که ((ماهیت رهبری در جامعۀ ما بسیار ناقص فهمیده شده است))، و اینکه بسیاری از اظهارات عامه دربارۀ آن بیمعناست. روی هم رفته، این افراد برجسته چنین نتیجه میگیرند که نتیجهگیریهای مبتنی بر عقل سلیم در مورد رهبری بیش از آنکه حقیقت باشد به افسانه شباهت دارد.
رهبری کردن کنترل کردن است
بسیاری از مردم، از جمله برخی از رهبران برجستۀ سیاسی، چنین فرض میکنند که رهبران خوب این استعداد را دارند که پیروانشان را دستکاری و کنترل کنند و آنان را به اطاعت وادارند. برای مثال، هیتلر رهبری را توانایی به حرکت در آوردن توده، خواه از طریق ترغیب و یا خشونت تعریف میکرد. اما گفتن اینکه رهبران، اعم از پادشاهان، رؤسای جمهور، رؤسای سازمانها، و اداره کنندگان جلسهها، افرادی هستند که از راه سلطه و اعمال زور در دیگران نفوذ میکنند نادرست به نظر میرسد. برعکس، واژۀ رهبر را باید به کسانی اطلاق کرد که به نفع گروه و با رضایت گروه عمل میکنند. رهبری شکلی از قدرت است، اما قدرت با مردم بودن به جای بر مردم بودن.
به بیانی دیگر، رابطۀ متقابل بین رهبر و پیرو است: بدین ترتیب، رهبری برخلاف اِعمال قدرت محض، از نیازها و آرمانهای پیروان جدایی ناپذیر است.
رهبری جوابگویی است
مردم اغلب این تصور را دارند که سرنوشت گروه را رهبر تعیین میکند. اما زمانی که تیم بازنده میخواهد مربی تغییر یابد، اعضای یک کمیتۀ ناکارآمد، به طور خصوصی رئیس را مقصر میشمارند، یا کارمندان رئیس خودشان را سرزنش میکنند، و سهم خودشان را در عملکرد گروه نادیده میگیرند. این اندیشه که یک رهبر خوب تمام گرفتاریهای گروه را برطرف میکند یک افسانه است، زیرا عملکرد گروه به تعامل بین رهبر و باقی اعضای گروه بستگی دارد.
(منبع: پویایی گروه دانلسون.ر.فورسایت ترجمۀ دکتر جعفر نجفیزند، دکتر حسن پاشاشریفی)
طول مطالب شما بسیار عالی می باشد و انگیزه مطالعه را در افراد بالا می برد
با تشکر
سپاس از توجه و مطالعهی شما
بسیار عالی
درود بر شما