گاو بنفش : مشکل چیز دیگری ست
شرکت شما موفق شده است. شما با قدرت تبلیغات تلویزیونی رشد و پیشرفت داشتید. شما بر مردم، خط مشی، تولید، پخش و یک کارخانه سرمایه گذاری کردید. نظامی که همه ی کارمندان آن خریداری شدند؛ و این شما هستید. اکنون ظاهرا در پایان شب هیچ چیز آن طور که می خواهید نیست.
اگر شما صاحب یک رستوران همبرگر هستید از نو تبلیغات ارائه می دهید، اگر شرکت ارتباطات «موتورولا» هستید ده هزار کارمند را از کار برکنار می کنید، شرکت های کوچک هم این مشکلات را دارند اما سرعت سقوط آنها کندتر از شرکت های بزرگ است. اغلب شرکت های بزرگ گمان می کنند که بازاریابی دچار بحران شده است.
آنها می بینند آنچه را که قبلا انجام می دادند دیگر جوابگو نیست، اما می خواهند از سرمایه های زیربنایی کلان خود محافظت کنند و بر این باورند که تثبیت بازاریابی شان راه حل این بحران است. رئیس و همکاران شما احتمالا در مقابل افکار شما مقاومت می کنند. آنها اشاره می کنند که کار بازاریابی در بازار، همه چیز را می سازد. شما دیگر وقتی برای تولید محصول خاصی ندارید، اکنون فقط به موفقیت نیاز دارید، اینها جملاتی هستند که دیگران به شما می گویند. خوب اگر وقت ندارید که کار درست را انجام دهید چگونه فکر می کنید که برای انجام دوباره ی کارهای قبل، برای رسیدن به موفقیت وقت دارید.
هدف من از نوشتن مطالب گاو بنفش، دادن مهمات به شماست برای انجام کار. همه را با موضوع گاو بنفش آشنا کنید؛ نه فقط بخش بازاریابی، بلکه همه ی افراد. بگذارید تمام افراد شرکت در درد شما شریک شوند، شاید درک کنند که مشکل شما تنها در تبلیغات نبوده است، بلکه مشکل چیزی بزرگ تر از آن است. قبل از اینکه یک دلار دیگر برای تبلیغات پوچ و یا نمایش های تجاری و کنفرانس های فروش خرج کنید، برای مشاوره با مهندسین و مشتریان، کمی وقت صرف کنید.
تلاش کنید و از این افراد بخواهید با یک ورق سفید شروع کنند برای کشف اینکه اگر از آنها خواسته شود راهی بیابند، چه کار خواهند کرد؟ اگر آنها از شکست نترسند متهورانه ترین کاری که انجام می دهند، چیست؟ شرکت جدید «سی.ای.او» تحت نظر شرکت «بست بای» با مدیریت «براد آندرسون » نمونه ای از راهبردهای درخشان است. او چشم های تیزبینی دارد که در لحظه های کلیدی تحول شرکتش به کار می برد. او گفت:
«به جای فروش آنچه که خودمان تمایل داشتیم بفروشیم، آنچه را که مردم از ما می خواستند و متقاضی بودند می فروختیم»
و آنجا بود که فهمیدیم چگونه از این راه پول به دست آوریم. هر وقت که با مشتریان خود صحبت می کردیم آنها از ما می خواستند مسیری را طی کنیم که برایمان بسیار دشوار بود، و ما هر بار متوجه می شدیم که راه درست، همان مسیر بوده است.
شرکت «بست بای» می توانست مثل همه ی شرکت های خرده فروش الکترونیک منطقه ای همچنان پس رفت کند، تعدادی بیشتری تبلیغات روزنامه ای بخرد، با قیمت ها بازی کند، تعدادی از افرادش را از کار برکنار کند، ناله و فغان راه بیندازد و قلاب پیچ و خم شود، اما به جای این کارها او پیمودن راه سخت تر را برگزید؛ راهی که برای مشتریان او به تجربه ای برجسته ختم شد. ابتدا این مسیر برای رشد شرکتش کند و طولانی به نظر می رسید، اما با نگاهی به گذشته، این مسیر خیلی سریع تر و آسان تر می نمود، به جای اینکه با مشتی تبلیغات خسته کننده همان جایی که دیگران متوقف می شوند، بمانند.
خاص بودن همیشه این نیست که دستگاه های بزرگ کارخانه ی خود را عوض کنید. خاص بودن می تواند نحوه پاسخگویی به تلفن باشد، استفاده از یک نشان تجاری، یا کمی هزینه برای تجدیدنظر در نرم افزارتان. بهبود نحوه ی انجام کارها بهترین راه برای آموختن روش درست انجام پروژه است، شما تمرین می کنید چه کاری مناسب و چه کاری نامناسب است.
منبع: (گاو بنفش، اثر ست گادین)
ادامه ی مقالات گاو بنفش را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید