او فقط به خودش توجه و علاقه دارد. ممکن است ساعت ها از مشکلاتش صحبت کند بدون اینکه شما بتوانید یک کلمه صحبت کنید یا از دستش خلاص شوید . او همچنین ممکن است برای دانستن واقعیت دروغ بگوید و قربانیانش را با جریان بی پایانی از کلمات فریب دهد.
لئا در سازمانی بزرگ کار می کند و برای گرفتن اطلاعات بصورت غیر مستقیم ، روش مخصوص به خودش را دارد، بنابراین هر زمان که آدم جدیدی را میبیند ، با اعتماد به نفس پایین به او می گوید: اوه، نه من به تازگی در بخش خدمات کامپیوتری استخدام شده ام.
سپس لئا با تحریف اطلاعات کار کنترلش را چنین شروع می کند: به نظر می رسد که دوباره یک کارمند جدید برای بخش خدمات کامپیوتر استخدام کرده اند، همیشه همین ها از کارمند اضافی بهره می برند. ما مثل همیشه باید یکجوری کارها را راست و ریست کنیم و با افراد کمتر کار بیشتری انجام دهیم. او چیزهای واضح و ساده را دوست ندارد
کنترل کننده با توجه به تمایلش به نشان دادن این که همه چیز را در مورد همه کس می داند به هیچ چیز عمیقا نظر نمی کند و روی هیچ چیز متمرکز نمی شود.
او هیچ تصمیمی نمی گیرد. در عوض ، بلد است از کار دیگران انتقاد کند و روی اختلالات و مشکلات کار انگشت بگذارد.
تیئری این چنین است، چه در محل کار و چه در خانه ، او هیچ گاه پیشنهاد نوآورانه ای نمی دهد و منتظر می ماند تا دیگران دست به کار شوند تا به دنبال اشکال بگردد، تفسیرهایی بکند یا شروع به انتقاد کند.
در جاده وقتی که همسرش رانندگی می کند مرتب به او تذکر می دهد: مواظب باش! سریع تر برو، هرگز نمی توانی از او جلو بزنی … توی آینه نگاه کن….
اگر همسرش راهی را در پیش بگیرد که توی ترافیک بماند، به دلیل انتخابش او را سرزنش می کند و به او می گوید: من چیزی نگفتم تا داستان درست نکنم، اما من هرگز از این طرف نمی آمدم چون همه می دانند که این جا ترافیک است. به علاوه، اگر من نظری می دادم، تو برعکسش را انجام میدادی.
دیدگاهتان را بنویسید