کنترل کننده نابودگر
کنترل کننده نابودگر بسیار بدبین است، غروری بیش از اندازه دارد، و به استدلال کردن امور نادرست تمایل دارد. او به افراد احترام نمی گذارد و تلاش می کند به شیوه خودش آنها را از زندگی باز دارد. هدفش تحقیر کردن، خوار کردن و حتی نابودی قربانیانش است. او برای رسیدن به اهدافش از مغلطه، دروغ یا تهمت بهره می برد.
از دید ناظری تیزبین، این که او دارد در اطرافش اختلال ایجاد می کند و افراد را در مقابل هم قرار میدهد واضح است. او متخصص اذیت و آزار روحی است که به صورت مستقیم وارد عمل نمی شود و ترجیح می دهد به جای او دیگران وارد عمل شوند. او فردی بزدل است که به طریقی عمل می کند که قربانیانش در برابر بلایی که وی به سرشان آورده هم احساس مسئولیت کنند و هم احساس گناه؛
و این کار به او اجازه میدهد که در حالی که خود را بی گناه جلوه می دهد به تخریبش ادامه دهد. نمی توان او را زیاد تحت تأثیر یا تحت نفوذ قرار داد. او به نظر بی عیب و تزلزل ناپذیر می آید. او همه چیز را می داند و می شناسد. قربانیان دلشان می خواهد بتوانند از خودشان دفاع کنند یا جواب حملاتش را بدهند، اما چون او آنها را می ترساند، آنها یا موفق به این کار نمی شوند یا جرئت نمی کنند؛ وقتی هم که سعی می کنند کاری کنند معمولا نتیجه کار به سمت خودشان باز می گردد و به نظر می رسد که این چنین به آزاردهنده خود حق داده اند.
او خود را صادق و منصف می خواند و می گوید که اعمالش به خاطر خوبی شماست، یا دلیل خوبی دارد. نتیجه این سیستم دفاعی این است که او هرگز متوجه اشتباهاتش نمی شود. اگر هم متوجه شود به خاطر کارهایش تأسف نمی خورد، عذرخواهی نمی کند و با قربانیانش همدردی نمی کند. فرد مبتلا به پارانویا اغلب به صورتی وسواس گونه خود را در معرض خطر حس می کند. این تهدید برای او آن قدر واقعی است که به او اجازه میدهد به اعمال بدخواهانه اش مشروعیت ببخشد و توجیهشان کند. این چنین است که افراد به نام ایمان، اعتقاد یا نگرانی هایشان دست به کشتن و شکنجه می زنند و حتی ممکن است از این کار احساس غرور کنند.
منبع: بازیچه ی دست دیگران نباشید (ژاک ریکارد)
سری مقالات بازیچه دست دیگران نباشید را دنبال کنید
دیدگاهتان را بنویسید