بازدارنده ها در تحلیل رفتار متقابل :خودت نباش و بچه نباش
این بازدارنده بوسیله والدینی منتقل می شود که صاحب پسری شده اند ولی دختر میخواستند، یا بالعکس. پیام غیرکلامی آنها این است «این جنسیت را نداشته باش.» این موضوع می تواند در انتخاب نام برای کودک منعکس شود. شاید دختری را جکی بنامند و با پسری را ویویان نام نهند.
برخی از والدین به دخترشان لباسهای پسرانه می پوشانند و یا لباسهایی شبیه لباس دختران را به تن پسرشان می کنند. در زندگی بزرگسالی، شخصی که پیام «این جنسیت را نداشته باش» را دارد ممکن است طوری لباس بپوشد و به گونه ای رفتار کند که شبیه به جنس مخالف خودش باشد. پیام «خودت نباش» می تواند کلی تر از این هم باشد و صرفا این پیام را منتقل کند: «خودت نباش، شخص دیگری باش.» والدین ممکن است یک بچه کوچکتر را به به بزرگتری ترجیح دهند و یا برادری را به خواهرش ترجیح دهند. مادری که می خواهد بچه اش را طرد کند، شاید دائما او را با بچه های دیگر مقایسه کند: «جانی کوچولو می تواند سوار دوچرخه شود آیا او زرنگ نیست؟ تازه یک سال هم از تو کوچکتر است.» در اینجا مادر تصویری از یک «کودک ایده آل» را در ذهن خود دارد. او فقط به جنبه هایی از فرزند خود که شبیه به آن تصویر است واکنش مثبت نشان می دهد و بقیه جنبه های او را تحقیر می کند.
افزون بر اینها، والدین چنین بیاناتی هم می توانند داشته باشند، «ترو درست مثل عمو هری به دردنخور و شیطون هستی.» سپس هرچه کودک بیشتر شبیه عمو هری رفتار کند، بیشتر نوازش خواهد گرفت.
بچه نباش
این پیام بازدارنده دیگری است و توسط والدینی منتقل می شود که در حالت نفسانی کودک خودشان، از اینکه بچه ای داشته باشند احساس تهدید می کنند. ولی به جای اینکه بخواهند مستقیما بچه را از سر راه خود بردارند، «کودک» درونشان می گوید: «اینجا فقط به اندازه یک بچه جا هست . و آن هم من هستم. ولی من تا زمانی که تو به جای یک بچه، مثل یک فرد بزرگسال رفتار کنی با تو کنار خواهم آمد.» این پیام ممکن است بعدها به صورت پیام های کلامی از این قبیل منعکس شود «تو بزرگتر از این هستی که…» یا «پسرهای بزرگ گریه نمیکنند.»
پیام بچه نباش توسط والدینی که هیچگاه اجازه نداشتند کارهای بچه گانه انجام دهند و الان با رفتار بچه گانه تهدید می شوند نیز منتقل می شود. آنان شاید در زمانهای افسردگی والدینشان بزرگ می شدند و یا در محیط بسیار سخت گیر و عبوسی به سر می بردند که قدر و ارزش فرد فقط با انجام کاری مشخص میشد.
گاهی اوقات هم فرزند بزرگتر و یا بچه ای که تک فرزند است این باز دارنده را به خودش می دهد. یک تک فرزند وقتی که می بیند پدر و مادرش با هم جروبحث و نزاع می کنند ممکن است اینطور تصمیم بگیرد:
تنها شخص دیگری که در اینجا وجود دارد من هستم. پس من باید علت و سبب دعوا باشم. بنابراین، این من هستم که باید کاری در این مورد انجام دهم. من ترجیح می دهم که خیلی سریع بزرگ شوم تا بتوانم مسئولیت را به عهده بگیرم.
اگر شما در ایجاد رابطه با بچه ها احساس ناجوری دارید، احتمالا بازدارنده «بچه نباش» را با خود دارید. به همین ترتیب اگر شما زمانی که در مهمانی بسر می برید و یا در موقعیتهای مشابهی که در بین دیگر بزرگسالان می بایست تفریح و شادی کنید، خود را جمع و جور کنید و احساس ناراحتی کنید. «تفریح نکن» و «لذت نبر» نیز گاهی اوقات به عنوان شکلهای دیگری از بازدارنده «بچه نباش،» وجود دارند. مطمئنا، ما برای تفریح و لذت بردن، حتما لازم نیست که در حالت نفسانی «کودک» خود باشیم. ولی اگر شما به عنوان کودک تصمیم گرفتید که تفریح و لذت فقط مخصوصا بچه هاست، و شما همیشه می بایست یک آدم بزرگ کوچولوی جدی می بودید، ممکن است در سن فعلی خود هرگاه موقعیتی برای تفریح و لذت پدید می آید دوباره به همان تصمیم دیرینه بازگشت کنید.
منبع: (تحلیل رفتار متقابل، یان استورات/ون جونز)
ادامه ی مقالات تحلیل رفتار متقابل را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید