رفتارهایی که مدیران اصرار زیادی به تکرار آنها دارند و نتیجهای جز شکست به دنبال ندارند تحت عنوان عادت مدیران ناموفق شناخته میشوند. این عادت ها ریشه در ذات و خصوصیات مدیران دارد و حتی جابجایی آنها از یک سازمان به سازمان دیگر هم تاثیر چندانی روی نتیجه نهایی نمی گذارد. با این وجود هنوز هم نسبت به تصمیمات و رفتارهای خود تعصب دارند و تغییر رفتار آنها تقریباً غیر ممکن است.
حالا برای کسانی که به فکر انتخاب اعضای هیئت مدیره یا مدیرعامل هستند در ادامه ۱۰ عادت مدیران ناموفق را خواهیم آورد که میتواند به عنوان یک الگو به شما کمک کند.
تعصب به تصمیمات و رفتارها به عنوان خطرناک ترین عادت مدیران ناموفق
باید قبول کنیم که همیشه دلایل زیادی برای تصمیم گیری وجود ندارد، روش های کسب اطلاعات محدود هستند، گزینه های انتخابی کم می شوند و نظرات و انتقادات در دسترس نیستند. اما رهبران واقعی از تعصب به یک عمل یا یک تصمیم خاص خودداری می کنند. اصولا افرادی که کاری انجام نمی دهند مرتکب اشتباه هم نمی شوند.
تصمیم خوب امروز به مراتب بهتر از تصمیم کامل در ماه آینده است و به همین دلیل یک شخص باید بتواند در شرایط مختلف تصمیم گیری کند. اما تعصب بیجا روی یک تصمیم یا انجام یک عمل خاص از جمله عادت مدیران ناموفق است که تبعات بدی برای آنها به دنبال دارد.
رازداری غیر واقعی و تعصبی
“این تصمیم در سطح مدیران کلان است و ما نمیتوانیم به کارمندان بگوییم”. این احتمالا تکراری ترین جمله ای است که از مدیران شنیده اید. اغلب مدیران نسبت به تصمیم گیری ها و رفتارهای حاد از موضع دفاعی عمل می کنند و این رفتار باعث می شود که کارکنان پریشان و گیج شوند و قادر به تصمیمگیری نباشند.
مدیرانی که با کارکنان خود مانند کودکان رفتار می کنند نباید انتظار داشته باشند که همانند بزرگسالان برای آنها کار کنند. تعداد مواردی که در یک شرکت یا در یک کسب و کار باید محرمانه بماند بسیار کم هستند و بهتر است لفظ محرمانه برای برخی موارد خاص استفاده شود. بنابراین رازداری و عاشق محرمانه بودن یکی دیگر از عادت مدیران ناموفق است که هم برای خود آنها و هم برای کارکنان اضطراب برانگیز و نگران کننده است.
حساسیت بیش از حد
یکی دیگر از رفتارهایی که مدیران را از چشم کارکنان می اندازد این است که در جزئی ترین موارد وارد میشوند و همیشه دخالت میکنند. از طرف دیگر عدم ارتباط مستقیم می تواند یک علامت هشدار دهنده باشد. کارکنان باید بدانند که فضای کافی برای انجام فعالیت های مختلف را دارند و این فضا به آنها کمک می کند تا در مسیر رشد و بالندگی حرکت کنند.
مدیرانی که حساسیت زیادی به خرج می دهند، به نوعی باعث محتاط شدن کارکنان خود شده و حتی کارکنان از اشتباه کردن هم می ترسند. این رفتار باعث نوعی خودکنترلی در کارکنان شده و از انجام وظایف خود به شکل مناسب باز می مانند. متاسفانه این عادت مدیران ناموفق منجر به از بین رفتن خلاقیت در کارکنان می شود.
عاشق انجام رویه های مدیریتی و طی شدن پروژه ها
مدیرانی که عاشق انجام رویه های مدیریتی هستند باید همیشه کتاب قانون را همراه خود داشته باشند و از کارکنان هم بخواهند که قوانین و فرآیندها را به طور کامل حفظ کنند. به خاطر داشته باشیم که قوانین برای تسریع در مسیر کسب و کار هستند تا آنها را به موفقیت برساند نه ابزاری برای آموزش کارکنان.
عشق به انجام پروسه های مدیریتی یک عادت مدیران ناموفق است که می تواند برای کسب و کار آنها بسیار کشنده باشد.
انتخاب گزینه های ضعیف
در یکی از انتخاب های مدیریتی خود ما با ۳ گزینه شغلی مصاحبه کردیم که یکی از آنها خیلی جوان، دیگری با سر و وضع نامناسب و سومی یک شخص راست قامت و شیک. متاسفانه اکثر کسانی که به عنوان مسئول استخدام بودند روی گزینه سوم تاکید داشتند و معتقد بودند که از لحاظ ظاهری و پرسید می تواند انتخاب خوبی باشد.
این در حالی است که شخص جوان هم از لحاظ جسارت و هم از لحاظ استعداد در سطح بالاتری بوده و مطمئنا برای موقعیت شغلی مورد نظر ما انتخاب بهتری بود. بنابراین وقتی که از یک عادت مدیران ناموفق حرف میزنیم منظورمان انتخاب هایی است که بیشتر از روی ظاهر و بدون شناخت باشد.
متمرکز شدن روی کارهای کوچک
معمولاً در دنیای فوتبال یک مربی هیچ وقت به آنالیز تیم رقیب نمی پردازد و برای این کار یک آنالیزور استخدام می کند. آنالیزور ها در دنیای کسب و کار با نمودار و پیشبینیهای مختلفی سر و کار دارند که اطلاعات آنها کاملاً به روز و دقیق است.
اما اینکه چه کسی از این آنالیز ها استفاده کند و چه انتظاری از نتایج آنها داشته باشد به شخصیت مدیر بستگی دارد. حالا فرض بگیرید که مدیر کسب و کار به جای تصمیم گیری کلان به سراغ آنالیز و تحلیل وضعیت کسب و کار خود برود. این کار اگرچه ممکن است در نگاه اول مثبت به نظر برسد، اما تمرکز مدیر را به سمت فعالیتهای غیر واقعی برده و نتیجه کار او را تحت تاثیر قرار می دهد.
نداشتن تمایل به استخدام کارکنان سابق
معمولاً مدیرانی که در شرکت های خصوصی کار می کنند بعد از قطع ارتباط با برخی از کارکنان تمایلی به استخدام مجدد آنها ندارند. این موضوع را می توان از چند بعد مورد بررسی قرار داد و دیدگاه های متفاوتی نسبت به آن وجود دارد. برخی از مدیران انعطافپذیری بیشتری به خرج می دهند و معتقدند که استخدام این افراد به معنی بکارگیری یک فرد باتجربه بوده و می تواند تضمین کننده موفقیت کسب و کار باشد.
اما به عنوان یکی از عادت مدیران ناموفق تعصب به تصمیمات قبلی در برخی از مدیران دیده میشود. این مدیران بدون در نظر گرفتن شرایط فرد از پذیرفتن مجدد او خودداری میکنند و هیچ راهی برای ورود او باز نمی گذارند.
اعتیاد بیش از حد به مشورت و مشاوران
یک روش معمول اما گران قیمت در مدیریت استخداممشاورانی است که به طور همزمان چند گزینه را پیشنهاد دهند. معمولاً مدیران به دنبال کسانی هستند که جنبه های مختلف کسب و کار را ببینند و چند گزینه در اختیار آنها قرار دهند تا بتوانند گزینه مناسب را انتخاب کنند. اما مسئله انتخاب مشاور فقط در بحث تصمیم گیری نیست و هزینه های زیادی برای کسب و کار دارد.
به خاطر داشته باشید که حضور مشاور برای مدیر و تصمیم گیری او بسیار مهم است، اما باید بپذیریم که استفاده بیش از حد از مشاوران و مشورت باعث میشود که قدرت تصمیم گیری مدیران تحت تاثیر قرار گرفته و به نوعی حرف شنوی کارکنان کمتر شود. یک مدیر موفق باید بتواند در شرایط مختلف تصمیم گیری های سخت و بعضاً پرهزینه بگیرد تا از نتایج این تصمیم گیری ها برای موفقیت خود استفاده کند.
کار کردن طولانی مدت
یک عادت مدیران ناموفق این است که ساعات بسیار طولانی کار میکنند. آنها فکر میکنند که این یک رفتار قهرمانانه است و در حال فداکاری هستند، اما احتمالاً نتیجه رفتار آنها چیز دیگری را نشان می دهد. یک مدیر خوب باید در وهله اول اولویت بندی کند و بر مبنای این اولویت بندی ها قدم های بعدی را بردارد.
مدیری که به کار کردن در اواخر شب یا صبح زود یا حتی بدون تعطیلات می بالد نباید فراموش کند که او حتی توانایی مدیریت خود را ندارد و به همین دلیل اجازه ندارد که گروه دیگر را هم مدیریت کند. خود قهرمان پنداری یک عادت مدیران ناموفق است که بیشتر وظایف را در قالب وظایف مدیریتی تعریف میکنند و فضا را برای کارکنان و نیروی انسانی دیگر باز نمی گذارند.
جمع بندی
وقتی که از عادت مدیران ناموفق صحبت میکنیم منظور ما کسانی است که هم توانایی مدیریت رفتار خود در شرایط عادی را ندارند و هم فضا را برای کار کردن و بالا بردن بازدهی سایر کارکنان محدود میکنند. شاید نمونه های زیادی از مدیران موفق در دنیای کسب و کار را بیاورید که با تلاش زیاد و ساعت کاری طولانی به موفقیت رسیده اند. اما فراموش نکنیم که این افراد از قبل اولویت بندی های خاص خود را داشته اند و این سخت کوشی آنها مربوط به یک دوره زمانی کوتاه است.
یک مدیر موفق هیچ وارد تصمیم گیری های جزئی در سطح کارکنان میشود و تصمیم گیری های کلان مدیریتی بر عهده اوست. حتی آنالیز و بررسی کسب و کار و در نظر گرفتن رقبا در بازار هم وظیفه اصلی مدیر نیست و تنها میتواند از نتایج به دست آمده از بررسی سایر کارکنان تصمیم های دقیق بگیرد. فراموش نکنید که شاید شما به دنبال جلب اعتماد و تلاش بیش از حد باشید، اما مراقب باشید که رفتار شما به عنوان عادت مدیران ناموفق شناخته نشود.
دیدگاهتان را بنویسید