امروز ۲۹ آذر ۹۶ است. یک روز مانده به طولانیترین شب سال و تهران غرق در آلودگیست. مدارس تعطیل شده، بسیاری شهر را ترک کردند و زوج و فرد بودن تردد خودرو دلیل کاهش حجم ترافیک در سطح شهر است.
وقتی وضعیتهای بحرانی با مناسبتهایی مثل یلدا و نوروز گره میخورند شرایط متفاوت جلوه میکند. اکنون اکسیژن و هوای پاک دغدغهی جمعیت زیادی از سطح کشور است.
ما امروز یلدا را به محیط کار منتقل کردیم تا حتی در این شرایط بهانهای برای شاد بودن بسازیم. با ایدهپردازان پاییز را در کنار هم گذراندیم، گامهای رو به جلو را برشمردیم و شناسایی ضعفهایمان را ضروری دیدیم.
اکنون برای شروع فصل جدید اهدافمان را دست یافتنی میبینیم و زیر ساخت مورد نیاز را برای تحققاش فراهم میکنیم.
ما میتوانیم قدر بهانهها را بدانیم. یلدا میتواند بهانهی شروع، پیشرفت، قدردانی و هدیه دادن باشد. قسمتی از کتاب ((ای کاش وقتی ۲۰ ساله بودم میدانستم)) بی ارتباط با این موضوع نیست:
هیچکس فکر نمیکرد بستهی حاوی کارتهای یادداشتی که مادرم در جشن تولد ده سالگیام به من داد یکی از باارزشترین هدایای زندگیم باشد. این کارتها به رنگ آبی آسمانی بود و بالایشان با حروف بزرگ نوشته شده بود ((تینا)). در همان سال مادرم نوشتن کارتهای تشکر را به من آموخت و تأکید کرد که این کار تا چه اندازه اهمیت دارد. به تدریج که بزرگ شده و به دنیای کار و فعالیتهای اجتماعی نزدیکتر شدم اهمیت این کار برایم ملموستر شد. دانستم که اگر با این کار ضمیرم را به عطر تشکر و سپاس بیامیزم. این نیروی سحرانگیز دیدگاه افراد را نسبت به من عوض کرده و روابط اجتماعیام را به گونهای حیرتانگیز دگرگون خواهد کرد.
این هدیه میتواند حتی یک قدردانی ساده در محیط کار باشد، وقتی نقاط مثبت فعالیت همکارمان را میبینیم و بازخورد میدهیم بهترین یلدا را برایش رقم زدهایم.
حتی طولانی ترین شب نیز به خورشید می رسد ، یلدا شاد باد ?
سپاس از زحمات شما