کودک مطیع و سازگار با بخش های مثبت و منفی
به عنوان افراد بزرگسال، همه ما در حالت نفسانی «کودک مطیع و سازگار» خود، اوقات زیادی را می گذرانیم. هزاران هزار قانون و مقررات در این جهان وجود دارد که ما برای زندگی کردن و پذیرفته شدن از آنها پیروی می کنیم.
در زندگی روزمره ما به طور آگاهانه درباره این مقررات، قبل از این که تصمیم به اجرای آنها بگیریم فکر نمی کنیم. قبل از اینکه عرض خیابان را طی کنم، به چپ و راست خود نگاه می کنم، درست همانطور که پدرم و معلمین من اولین بار که تنها به مدرسه رفتم به من تأکید می ورزیدند. وقتی که سر میز شام یک مهمانی هستم و ظرف سبزی را میخواهم، میگویم لطفا آن ظرف را به من بدهید. به عنوان یک کودک طوری این کار را یاد گرفتم که به شکل خودکار آن را انجام می دادم، زیرا به درستی یاد گرفته بودم که اگر این کار را نکنم، دیگران مرا بی ادب به حساب خواهند آورد. و اگر در مورد من بد قضاوت می کردند، دیرتر به ظرف سبزی میرسیدم.
رفتارهای «کودک مطیع و سازگار» ما ممکن است با چنین روشهایی برای ما مؤثر واقع شوند. بازنوازی این الگوهای پیروی از قانون و مقررات باعث می شود که ما اغلب اوقات آنچه را که برای خودمان و دیگران می خواهیم به آسانی و راحتی به دست آوریم و در نتیجه مقادیر زیادی از انرژی ما به هدر نخواهد رفت. فقط تصور کنید چطور می شد اگر مجبور بودید هر بار راجع به رفتارهای سر میز خود فکر کنید!
ما می توانیم از جنبه های مثبت «کودک مطیع و سازگار» به منظور توصیف این روشهای رفتاری مفید و خلاق که از حالت نفسانی «کودک مطیع و سازگار» ما می آید، سخن بگوییم. بعضی از نویسندگان از لفظ مشابه «کودک مطیع و سازگار» با وضعیت خوب استفاده می کنند.
برعکس، ما زمانی در جنبه های منفی و غیر خوب «کودک مطیع و سازگار» خودمان هستیم که الگوهای رفتاری دوران کودکی را که دیگر هیچگونه مناسبتی برای وضعیت بزرگسالی ندارند بازنوازی میکنیم. به عنوان یک کودک خردسال ممکن است یاد گرفته باشم که روش مؤثر برای جلب توجه مادر یا پدرم این است که قهر کنم یا اخم کنم و اکنون به عنوان یک فرد بزرگسال ممکن است هنوز گاهی قهر یا بد اخمی کنم به امید آنکه آنچه را که می خواهم بدست آورم. وقتی که چنین میکنم، من بخش رشد یافته خودم را که می تواند مستقیم تقاضا کند، نادیده میگیرم.
یا ممکن است در دوران کودکی تصمیم گرفته باشم که ابراز وجود در حضور دیگران کار امنی نیست. شاید هم به خاطر «خودنمایی» از مادرم سیلی خورده باشم و یا زمانی که در کلاس، درس جواب می دادم بچه ها مرا دست می انداختند. به همین دلیل الان که به عنوان یک فرد بزرگسال می خواهم در جمع صحبت کنم ممکن است سرخ شوم، مِن و مِن کنم و دچار لکنت شوم و همانطور که دستپاچه شده ام با خود بگویم «من اصلا نمی توانم خوب صحبت کنم!» در وضعیت واقع گرایانه این زمانی، این مکانی، من کاملا توانایی صحبت کردن را دارم و مشکلی در این مورد ندارم.
همه ما، در زمانهایی، الگوهای رفتاری بخش منفی «کودک مطیع و سازگار» را از خود ظاهر می سازیم. یکی از اهداف تغییرات شخصی در نظریه تحلیل رفتار متقابل، جایگزین نمودن این الگوهای قدیمی و منسوخ، با الگوهای جدیدی است که از تمام انتخابها و اختیارات یک فرد بزرگسال بهره میجوید.
منبع: (تحلیل رفتار متقابل، یان استورات/ون جونز)
ادامه ی مقالات تحلیل رفتار متقابل را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید