ناتوانی مدیران در ایجاد استانداردها
بسیاری از مدیران به ایجاد استانداردها علاقه ای ندارند. در حقیقت شاید آنها می خواهند روی هم رفته از این موضوع دوری کنند، زیرا استانداردها را وسیله ای برای قرار دادن قانون های کیفری می دانند که برای تنبیه افرادی که در تولید کوتاهی نمایند، یا افرادی که از آنها تابعیت ندارند بکار می برند.
افرادی که چنین تعریف منفی از این کلمه دارند، یکی از عوامل مهم برای دست یافتن به یک شرکت با مدیریت خوب را به درستی درک نمی کنند. منظور از ایجاد اصول راهنما در یک شرکت، نباید وارد کردن اجبار در لیست قوانین بوده، بلکه باید هدف از آن ایجاد غرور شخصی و جمعی در افراد باشد.
در داستانی که توسط “جیم آچموتی” نویسنده ی قانون شهر آتلانتا نوشه شده و من آن را در مقاله ای خواندم، نشان دادن شده است که هر کسی استانداردهایی دارد.
“ریک” و “کروکی” مورد حسادت همکاران خود هستند، آنها به میزان مناسبی پول درمی آورند، لباس های باب روز طراحان را می پوشند و بیشتر از یک مغازه ی جواهر فروشی، ساعت مچی دارند، اما آنها با رفقای قوطی جمع کن خود می گردند که گروه قلیلی از انگل های حرفه ای هستند و وجودشان به جمع کردن قوطی های آلومینیومی بستگی دارد.
این دو مرد با جمع کردن قوطی ها و آشغال ها به طور هفتگی ۱۵۰ تا ۲۰۰ دلار درمی آورند که شاید متوسط به نظر برسد، اما این پول نسبت به استاندارد زندگی دوستان آنها که اکثرشان بی خانمان هستند، زندگی مفرهی برای شان فراهم می کند.
ریک و کروکی خوشبخت هستند. آنها زیر یک پل زندگی می کنند و از زباله هایی که پشت کافه ها و آپارتمان های مسیر جمع شده، وسایل خانه ی مورد نظر خود را بدست می آورند و لباس باب روز را از معرض پاره شدن نجات داده و بر تن می کنند.
ریک در حالیکه یک لباس با مارک “سسون” بر تن و یک خالکوبی با عنوان “تولد برای یافتن” بر دست داشت، می گوید: بعضی ها فکر می کنند که ما فقط درون آشغال ها می گردیم، ولی اینطور نیست. من آشغال ها را وارسی می کنم و اگر یک کرم یا حشره درون آن ببینم، حتی اگر آشغال پر از قوطی باشد، دیگر آن را نمی خواهم. من برای خودم استاندارد و معیارهایی دارم.
هر یک از ما صرف نظر از طبقه ی اقتصادی و اجتماعی، یک سری اصول خاصی داریم که ما را از هم ردیف های خود جدا می کند و یک غرور شخصی در ما ایجاد می نماید. حال چه این اصول در کتاب قوانین شرکت نوشته شده باشد، یا در آثار مکتوب سازمان شرح داده شده، یا در گویش های روزمره باشند، یا اینکه به هیچ وجه به آن پرداخت نشده باشد، ولی در زمینه هایی همچون خلق و خو، پوشش و عملکرد شرکت وجود دارند.
نپرسید آیا این استانداردها وضع خواهد شد یا نه، بلکه بپرسید چه کسی این استانداردها را ایجاد می کند؟ یک شرکت موفق در بخش اداری سیاست هایی دارد که البته توسط مدیریت وضع و اجرا می شود، زیرا اگر مدیران از انجام چنین سیاست هایی سر باز زنند، کارمندان نیز از آنها پیروی کرده و در آخر، حاصل کار کمتر از حد مطلوب خواهد شد.
(منبع: ۱۳ اشتباه مهلک مدیران، رابرت مارویل)
ادامه ی مقالات راهکارهای مدیریتی را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید