در دام این تفکرات اقتصادی نیفتید
مهم نیست چه تعداد حزب سیاسی، دموکراسی و جمهوری آغاز به کار می کنند، چون در نهایت همه ناگزیر به نظام های دو حزبی می رسند. این فرایند تکامل باعث می شود دو حزبی که باقی می مانند مواضع فلسفی متضاد هم داشته باشند. طی این دورهی تکامل، احزابی که فلسفه های مشابه دارند برای این که جان سالم به در ببرند به یکی از این دو حزب می پیوندند.
ممکن است اسامی این احزاب در کشورهای مختلف متفاوت باشد ولی این برچسب ها بی معنایند. اسم یک حزب آزادی خواه و دیگری محافظه کار است. از همه مهم تر، یکی از احزاب در قدرت است و دیگری بر اریکه ی قدرت قرار ندارد. قدرت می تواند حتی برخی از افراد دارای حسن نیت و بسیار آرمان گرا را هم فاسد کند (چه برسد به بسیاری از افراد بدبین و بیمار).
حزبی که قدرت را در اختیار دارد به دنبال این است تا قدرتش را حفظ کند و حزبی که بر اریکه ی قدرت نیست به دنبال پس گیری قدرت است و تنها راه این کار، گرفتن رأی بیشتر نسبت به حزب رقیب است. بهترین روش این کار دادن پنیر مجانی به مردم است.
به طور مثال، فرض کنید حزب الف نسخه ی درمانی رایگان را پیشنهاد می دهد و حزب ب با دیدن این پیشنهاد، آن را به خدمات بهداشتی درمانی مجانی ارتقا می دهد. حزب الف شرط را با ارائه ی وام دانشجویی بالا می برد و حزب ب آموزش رایگان را پیشنهاد می کند.
حال همه خواهان این پنیرند، ولی هیچ کسی حاضر نیست بهایش را بپردازد. سیاستمداران برای اینکه انتخاب شوند به رأی اکثریت نیاز دارند و تعداد افرادی که پنیر کمتری دارند یا اصلا پنیری ندارند از تعداد کسانی که پنیر زیادی دارند بیشتر است. بنابراین بستری شکل می گیرد تا از افرادی که مولدترند مالیات گرفته شود تا به افراد غیر مولد یارانه داده شود. این پیام عوام فریبانه را ورد زبانشان می کنند:
«ثروتمندان توانایی مالی بیشتری دارند». «همه باید عادلانه سهمشان را بپردازند».
«نیازهای توده ی مردم بر نیازهای عده ای معدود اولویت دارد».
اذهان مردم با چند ده ویروس ذهنی که فرهنگ عامه، سازمان های مذهبی و دولت ها به آنها القا می کنند آلوده می شود. برخی از این ویروسهای ذهنی عبارتند از:
• پول بد است.
• ثروتمندان شیطان صفت اند.
• فقیر بودن، شرافتمندانه است. : برای پول باید دست به کارهای کثیفی بزنید.
• پول خوشبختی نمی آورد.
• شرکت های بزرگ با بهره کشی از افراد فقیر و غارت کلیه ی منابع طبیعی، ثروتمند می شوند.
در یکی از کتاب های قبلی ام با عنوان «چرا احمق، بیمار و بی پول هستید و چگونه می توانید باهوش، سالم و پولدار شوید» به طور کامل مسأله ی برنامه ریزی ذهن و ویروس های ذهنی را موشکافی می کنم. بیشتر مردم این باورهای منفی را درباره ی پول دارند، بنابراین به راحتی گول محافل سیاسی را می خورند که محور کارشان گرفتن پول از ثروتمندان و توزیع مجدد آن بین فقراست
هر دو حزب برای باقی ماندن بر سر قدرت و بازپس گیری قدرت، از این ترفند بهره می برند و سراشیبی سقوط شروع می شود. در ابتدا تبدیل به فیلم و در نهایت به واقعیت تبدیل می شود.
منبع: احتیاط در ریسک کردن است (رندی کیج)
سری مقالات احتیاط در ریسک کردن است را دنبال کنید.
دیدگاهتان را بنویسید