بهانه بی بهانه : انضباط فردی و شادی
«تا وقتی که زین و یراق اسب را نبندید به جایی نمی رسد. تا زمانی که آب یک رود یا گاز را در جایی حبس نکنید نمی تواند چیزی را تکان بدهد. اگر آب آبشار نیاگارا به سمت یک تونل مخصوص هدایت نمی شد نمی توانستند آن را به نور و برق تبدیل کنند. اگر در زندگیتان روی کار خاصی متمرکز نباشید، خودتان را وقف آن کار نکنید و در مورد آن انضباط به خرج ندهید به انسان بزرگی تبدیل نخواهید شد.» هری امرسون فوسدیک
توانایی شما در کسب شادی، مقیاس واقعی موفقیت شما در زندگی است. هیچ چیز دیگری مهم تر از این مسئله وجود ندارد. هیچ چیز دیگری نمی تواند جای آن را بگیرد. اگر به همه اهداف مالی تان دست پیدا کنید اما شاد نباشید در واقع نتوانسته اید نیروهای بالقوه خود را به عنوان یک انسان به فعل در آورید.
قانون کنترل
در کتابی که به نام «بیشترین دستاورد» منتشر کرده ام اهمیت قانون کنترل را آموزش می دهم که می گوید: «میزان شادی شما به اندازه میزان کنترلی است که بر زندگی خود دارید. میزان ناراحتی شما به اندازه میزان کنترلی است که بر زندگی خود ندارید یا به اندازه کنترلی که دیگران یا عوامل دیگر روی زندگی شما دارند.»
روانشناس ها به این موضوع «نقطه کنترل» می گویند. در مورد این موضوع پنجاه سال تحقیق شده و صدها کتاب و مقاله نوشته شده است. در همه این تحقیقات و نوشته ها به این نتیجه رسیده اند که استرس و ناراحتی زمانی بروز می کنند که حس می کنید عوامل بیرونی، زندگی شما را تحت کنترل خود درآورده اند. این مسئله را تفاوت میان «نقطه کنترل درونی» (شاد) و «نقطه کنترل بیرونی» (ناراحت) میدانند. وقتی احساس کنید کنترل اوضاع در دست خودتان است، خودتان در مورد زندگیتان تصمیم می گیرید و آنچه در زندگی تان اتفاق می افتد بیشتر توسط خودتان تعیین می شود، یعنی نقطه کنترل درونی دارید.
وقتی نقطه کنترل درونی داشته باشید حس می کنید که فرمان زندگی تان را در دست دارید و خودتان آن را می رانید. حس می کنید اکثر مسائلی را که برایتان اتفاق می افتند خود تعیین می کنید و در نتیجه احساس قدرت، هدفمندی و شادی می کنید. از طرف دیگر به اندازه ای که حس می کنید کنترل زندگی تان را در دست ندارید یا توانایی کمی در هدایت زندگی خود دارید نقطه کنترل بیرونی دارید. به عنوان مثال اگر حس کنید که توسط یک رئیس دیکتاتور یا انتقادجو کنترل می شوید اما به این دلیل که هیچ پس اندازی ندارید قادر نیستید شغل تان را رها کنید سطح بالایی از نگرانی و اضطراب را تجربه می کنید. این باعث می شود کارتان را به شکل ضعیفی انجام بدهید، که همین احتمال این مسئله را که رئیس سخت گیرتان شما را اخراج کند بالاتر می برد. و این اغلب اوقات همان پیامدهایی را در پی دارد که از آن می ترسید.
یک نمونه دیگر این است که ممکن است احساس کنید زندگی زناشویی یا رابطه بدی که نمی توانید از آن فرار کنید شما را تحت کنترل خود درآورده است. ممکن است احساس کنید که قبض ها، قرض هایی که دارید و لزومی که برای حفظ شیوه فعلی زندگی تان حس می کنید شما را تحت کنترل خود درآورده اند. ممکن است احساس کنید که وضعیت جسمی تان یا عدم برخورداری از تحصیلات، شما را تحت کنترل خود درآورده اند.
بسیاری از مردم فکر می کنند توسط گذشته خود کنترل می شوند زیرا دوران کودکی سختی داشتند یا در شرایط سختی بزرگ شدند و برای تغییر دادن وضعیتی که در آن گرفتار هستند هیچ کاری نمی توانند انجام بدهند. بسیاری از مردم احساس می کنند توسط ویژگی های شخصیتی خود کنترل می شوند و نمی توانند بهتر شوند. آنها می گویند: «من همینم.» آنها با گفتن این حرف از زیر بار مسئولیت برخوردار شدن از انضباط و اراده لازم برای ایجاد تغییرات لازم، شانه خالی می کنند. همان تغییراتی که می دانند برای اینکه بتوانند زندگی دلخواه خود را داشته باشند و شاد باشند لازم است.
کلید جایگزین کردن نقطه کنترل بیرونی با نقطه کنترل درونی این است که همین امروز تصمیم بگیرید که کنترل کامل زندگی خود را به دست بگیرید. این را بفهمید و بپذیرید که خودتان در مورد زندگیتان تصمیم می گیرید و جایگاه و شخصیت فعلی تان توسط خودتان تعیین شده است. اگر از یک بخش از زندگی تان راضی نیستید خود را موظف کنید که برای تغییر آن وضعیت هر کاری لازم است انجام بدهید.
منبع: (بهانه بی بهانه، اثر برایان تریسی)
ادامه ی مقالات بهانه بی بهانه را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید