بانک نوازشی در تحلیل رفتار متقابل
با این که خویشتن نوازی منبع اصیل نوازشی ماست، هرگز نمی تواند جایگزین کاملی در مقابل نوازشهایی که از دیگران میگیریم باشد. مانند این است که هر یک از ما دارای یک «بانک نوازشی» هستیم و هرگاه از کسی نوازش میگیریم، نه تنها آن نوازش را در زمان خاص خود میگیریم، بلکه خاطره آن را در «بانک نوازشی» خود نگهداری می کنیم. بعدها می توانیم به این «بانک نوازشی» مراجعه کنیم و از نوازشی که می خواهیم، به عنوان خویشتن نوازی بهره ببریم. اگر ما نوازشی را به طور خاص ستایش می کنیم می توانیم آن را بارها و بارها به خاطر آوریم. لیکن سرانجام این نوازشهای ذخیره شده اثرات خود را به تدریج از دست می دهند. ما نیاز داریم که «بانک نوازشی» خود را از دیگران همیشه پر نگهداریم.
آیا نوازشهای «خوب» و «بد» وجود دارد؟
ممکن است فرض کنیم که نوازشهای مثبت «خوب» و نوازشهای منفی «بد» هستند. در مطالب نوشته شده در مورد تحلیل رفتار متقابل معمولا به افراد تأکید می شود که نوازشهای بی حد و حساب مثبت که ترجیحا غیر شرطی باشند بدهند و یا بگیرند. به والدین توصیه شده است که اگر بتوانند به طور مرتب و منظم نوازشهای مثبت بدهند، فرزندان آنها به شکلی سالم رشد خواهند کرد. ولی در عالم واقع موضوع به همین سادگی نیست.
به خاطر آورید که نیاز ما به نوازش بر مبنای عطش برای مورد توجه قرار گرفتن و به حساب آورده شدن است. درک حضور ما به خودی خود یک نوازش است. با نادیده گرفتن بخشهایی از کل رفتار دیگری که ما آن را منفی می انگاریم، فقط بخشی از حضور آن شخص را در نظر می گیریم. یک سری از نوازشهای مثبت غیر شرطی و منتخب ممکن است با تجربیات درونی شخص متناسب نباشد و عجیب است که شخص ممکن است احساس محرومیت از نوازش کند در حالی که ظاهرا با نوازشهای مثبت احاطه شده باشد.
نوازشهای شرطی، چه مثبت و چه منفی برای ما اهمیت دارند زیرا به وسیله آنها درباره دنیای اطراف خود یادگیری داریم. این هم در دوران کودکی ما و هم در دوران بزرگسالی صادق است. در کودکی من ظرف غذای خود را روی زمین ریختم. مادرم سرم داد کشید و من این را دوست نداشتم، در نتیجه یاد گرفتم که اگر بخواهم مادرم به جای فریاد کشیدن لبخند بزند باید مواظب باشم غذایم از ظرف به زمین نریزد.
برای من به عنوان یک فرد بزرگسال، نوازشهای شرطی همان عملکرد را دارد. یک نوازش شرطی منفی به من می گوید که کسی هست که نحوه رفتار مرا دوست ندارد. در اینجاست که من تصمیم میگیرم به نوعی که آنها دوست داشته باشند رفتارم را عوض کنم. یک نوازش شرطی مثبت دارای علائمی است که نشان میدهد که شخص دیگری آنچه را که من انجام می دهم دوست دارد. گرفتن نوازشهای شرطی مثبت به من کمک می کند که احساس توانمندی و لیاقت بکنم.
اگر نوازشهای شرطی منفی وجود نداشته باشند، هیچ زمینه ای برای تغییر رفتار خود ندارم حتی اگر این رفتار سازنده نباشد. به عنوان مثال، وقتی که افراد آنقدر مؤدب هستند که حاضر نیستند به کسی بگویند دهانش بو میدهد یا باید پیراهنش را عوض کند، ممکن است دیگران از این شخص دوری کنند و خودش علت آن را نداند.
شواهدی وجود دارد که وقتی والدین بچه های خود را براساس یک سیستم غیر قابل تغییر نوازشهای مثبت بار می آورند، کودک آنان نهایتا قادر نخواهد بود که نوازشهای مثبت را از منفی تشخیص دهد در نتیجه او به طور دائم و مستمر بخشی از تجربیات درونی خود را انکار می کند و یا والدین او این تجربیات را تشخیص نمیدهند. بعدها در زندگی بزرگسالی با مشکلات زیادی روبرو خواهد شد. خوشبختانه بیشتر والدین مایل هستند که قوانین و مقرراتی را اعمال کنند که بوسیله آنها مخلوطی از نوازشهای مثبت و منفی داده می شود.
یک بهره نوازشی سالم، در نتیجه، شامل نوازشهای مثبت، منفی شرطی و غیر شرطی می باشد.
دلایل موثقی برای تأکید بر نوازشهای مثبت در نظریه تحلیل رفتار متقابل به شکل کلاسیک وجود دارد. به خصوص در فرهنگهایی که افراد به سختی نوازشهای مثبت می دهند. مثلا در ادارات، رئیس ممکن است به کارمندانی که دیر می آیند بد و بیراه بگوید در حالی که هرگز آنها را به خاطر اینکه سر وقت به اداره می آیند تمجید نکرده است و یا معلمین مدارس وقتی که دیکته بچه ها را تصحیح میکنند از ده کلمه اگر یک کلمه غلط باشد همان یک کلمه را به رخ شاگرد می کشند و هرگز از آن نه کلمه درست سخنی به میان نمی آورند.
هم معلم و هم رئیس اداره می توانند با دادن نوازشهای مثبت برای کارهای خوب و همچنین دادن نوازشهای منفی برای کارهای بد اثربخشی بازخوردهای خود را توسعه دهند. روی هم رفته برای این که بطور دائم و مستمر احساس خوبی درباره خودمان داشته باشیم، بیشتر به نوازش مثبت احتیاج داریم تا نوازشهای منفی.
نوازش در مقابل سرزنش
یک نوازش منفی واضح و مشخص باید کاملا از یک سرزنش قابل تشخیص باشد. سرزنش معمولا نوعی تحریف و وارونه سازی واقعیت است. در محتوای نوازش، من شما را سرزنش میکنم اگر شما را بصورتی تحقیر آمیز و با بد جلوه دادن واقعیت انتقاد کنم. برخلاف یک نوازش منفی مستقیم و واضح، سرزنش از واقعیت آنچه که هستید و با انجام می دهید دور می شود.
در ادامه چند مثال که نوازش منفی واضح را با سرزنش مقایسه می کند می آوریم:
- نوازش منفی شرطی: «تو این کلمه را اشتباه نوشتی.»
- سرزنش: «می بینم که بلد نیستی کلمات رو درست بنویسی.»
- نوازش منفی شرطی: «وقتی آن کار را انجام میدهی ناراحت می شوم.»
- سرزنش: «تو مرا ناراحت می کنی وقتی آن کار را انجام میدهی.»
- نوازش منفی غیر شرطی: «من از تو متنفرم.»
- سرزنش: «تو نفرت انگیزی.»
برخلاف نوازش منفی واضح، سرزنش هیچ نوع نشانه ای به همراه ندارد که براساس آن بتوانم رفتار خلاق و سازنده ای داشته باشم، زیرا سرزنش به خودی خود بر مبنای وارونه سازی واقعیت قرار دارد.
منبع: (تحلیل رفتار متقابل، یان استورات/ون جونز)
ادامه ی مقالات تحلیل رفتار متقابل را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید