کارمندان بدقلق : چهار توهم درباره ی بازخورد(۱)
بازخورد شبیه ورزش است: می دانیم که برای ما خوب است، اما به قدر کافی آن را انجام نمی دهیم تا به مزایایش دست یابیم. چرا؟ زیرا وقتی هدف بازخورد واقع می شوید، ممکن است پذیرا و صادق ماندن کاری سخت باشد. دادن بازخورد نیز چندان آسان نیست. شاید نگران این باشید که فرد مقابل حالت تدافعی پیدا کند، و شاید از آسیب رساندن به یک رابطه ی مهم بیم داشته باشید.
وقتی کار به بازخورد منتهی می شود، چه کسی می داند دادن بازخورد بهتر است یا دریافت آن؟ هیچ کدام آسان نیست.
ما در مقام مشاور، با چندین مدیر اجرایی کار کرده ایم و متوجه شده ایم که بزرگ ترین موانع برای بازخورد سازنده توهماتی هستند که درباره ی خود بازخورد وجود دارد. وقتی مدیران اجرایی این مفاهیم غلط را کنار بگذارند، متوجه می شوند که بازخورد، نه تنها ترسناک نیست، بلکه بسیار مهم هم است.
- توهم اول: واقعیت من، واقعیت است و وظیفه ی من این است که شما را متقاعد به پذیرفتن آن کنم.
اگر مشغول بازخورد دادن به شما باشم، شما را می نشانم و به روشنی می گویم که چه کاری را اشتباه انجام می دهید. فرض من این است که واقعیت من، واقعیت است؛ و اینکه من باید به نحوی شما را متقاعد به پذیرفتن آن کنم، چه از طریق به اثبات رساندن نکته به نکته، و چه بارها و بارها با ملایمت تکرار کردن موارد یکسان.
اما در این راستا موضوع خنده داری اتفاق می افتد. شما دو دل می شوید. جای خالی چیزی را احساس می کنید. معتقدید که نمی توانید آنچه را که من، با توجه به آنچه شما با آن مواجه هستید پیشنهاد می دهم، انجام دهید. من یک چیز می گویم، شما چیز دیگری می گویید. من می فروشم، شما نمی خرید. عاقبت شاید شما ادای احترام بکنید، اما به احتمال زیاد مساله دوباره بروز می کند.
مدیران با ذکاوت این توهم را نمی پذیرند. آنها قبول دارند که دیدگاهشان همیشه نسبی است و بیشتر به درک درست آن علاقمندند تا درست بودن آن. بنابراین مخصوصا نقطه نظرهای دیگران را جویا می شوند.
(منبع: چگونه با کارمندان بد قلق رفتار کنیم، آر.برایتون باون و همکاران)
ادامه ی مقالات “کارمند بدقلق” را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید