در ادامه ی سری مقالات مثل یک بیلیونر فکر کنید مطلب زیر را بخوانید.
وقتی تصمیم گرفتم به مانهاتان بروم، پنج سالی می شد که در تجارت خانوادگی کار می کردم. بعضی از منتقدان گفته اند که موفقیت من در نتیجه ی ثروت فامیلی بوده است، اما این ثروت حتی به اولین طرح ساختمان سازی من در مانهاتان نیز نرسید. من مجبور بودم دهها میلیون دلار از سرمایه گذاران این صنعت قرض کنم. در واقع، پول پدرم نبود که باعث موفقیت من شد. چیزی که پدرم به من داد، شناخت و آگاهی بود، نه پول. وقتی در دانشکده بودم، گاهی به فیلمسازی فکر می کردم، اما هر وقت با دوستی درباره ی املاک و ساختمان سازی صحبت می کردم، در جوابم میگفت چرا وقتی این قدر راجع به ملک و املاک میدانی می خواهی به دنبال فیلمسازی بروی؟ خلاصه این که، بله، پدر من یک میلیونر بود، اما اگر فقط به من پول داده بود و چیزی از تفکر تجاری و اقتصادی به من نیاموخته بود، هرگز نمی توانستم میلیونها میلیون پول او را به باشگاه بیلیونرها برسانم.
خیلی دلم می خواست به شما بگویم که اعضای این باشگاه به طور مرتب همدیگر را در عمارت مجلل ساحلی مارالاگو در فلوریدا ملاقات می کنند و در حالی که خاویار و غذاهای اعلا می خورند، درباره ی طرح های خود صحبت می کنند و قراردادهای آن چنانی می بندند، اما واقعیت این است که من ترجیح میدهم به جای خاویار، استیک بخورم و در طول این سال ها فقط بیست تن از اعضای این باشگاه را دیده ام، آن هم در زمین گلف و بیشتر مایل بوده ایم درباره ی بازی حرف بزنیم تا دارایی و سرمایه ی خالص مان. با وجود این، درباره ی اغلب این دوستان مطالعه کرده ام و آنچه را که آنها درباره ی من نوشته اند، خوانده ام. در مقاله ای برای مجلهی فوربز نوشته ی ماتیو هرپر، به نقل از رابرت بارون، روان شناس پلی کلینیک تخصصی رنسلیر، گفته شده است ما افرادی بانفوذ و دارای مهارت های اجتماعی قوی هستیم که از این جاذبه و نفوذ جادویی برای فروش و معامله استفاده می کنیم.
منبع: مثل یک بیلیونر فکر کنید (دونالد ترامپ)
ادامه ی سری مقالات مثل یک بیلیونر فکر کنید را دنبال کنید
دیدگاهتان را بنویسید