پاهای تان را روی زمین نگه دارید
در یکی از همایش هایم زنی به سمت من آمد و گفت که درباره ی مقصود و هدف اصلی اش تصمیم گیری کرده است. از او پرسیدم که این هدفش کدام است. او گفت: “می خواهم در مدت یک سال میلیونر شوم.”
کنجکاوانه از او پرسیدم که ثروت فعلی اش چقدر است. معلوم شد که یک ورشکسته است. از او پرسیدم که کارش چیست. معلوم شد که او را به علت نداشتن صلاحیت لازم از کارش اخراج کرده اند. از او پرسیدم که با این شرایط فعلی که در آن به سر می برد چگونه می خواهد یک ساله میلیونر شود.
در جوابم گفت که خود من گفتم اگر هدف روشن و شفافی در نظر بگیرد، می تواند به آن برسد. مجبور شدم به او در مقام توضیح بگویم که هدفش به قدری غیر واقع بینانه و دست نیافتنی با توجه به شرایط اوست که مایوس می شود. تعیین هدفی در این حد، همه ی انگیزه ی او را از بین می برد و مانع از آن می شود که در سال های بعد آنقدر تلاش کند که به هدفش برسد.
فرد دیگری به من گفت که هدف عمده و اصلی او برقراری “صلح جهانی” است. به او گفتم مگر اینکه رئیس و رهبر یکی از ابر قدرت ها باشد، وگرنه کار چندانی از او برای برقراری صلح جهانی ساخته نیست. باید هدفش را به گونه ای تعیین کند که بتواند همه روزه روی آن کار کند و برای تحققش بکوشد.
ظاهرا ناراحت شد و از من فاصله گرفت. او از این ناراحت بود که او را از خیال و رویا بیرون آورده بودم.
در دو مثالی که آوردم، این دو شخص از هدف گذاری بر علیه خود استفاده می کردند. آنها هدف هایی آن چنان دست نیافتنی را برای خود انتخاب کرده بودند که نتیجه اش می توانست اسباب یاس و ناامیدی شود.
این خطر بزرگی است که هدف های بسیار عظیم و دور از دسترس برای خود تدارک ببینید. این نوع هدف گذاری اساس یاس و ناامیدی شما را فراهم می سازد.
(منبع: هدف، برایان تریسی)
ادامه ی مقالات هدف را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید