نوازشهای شرطی در مقابل نوازشهای غیر شرطی
نوازش شرطی به کاری که انجام می دهید مربوط می شود، در حالی که نوازش غیر شرطی به آنچه که واقعا هستید. مربوط است.
شرطی مثبت: «کاری که انجام دادی خیلی خوب بود.»
غیر شرطی مثبت: «چقدر خوبه که یک آدم دوست داشتنی مثل تو پهلوی آدم باشه.»
شرطی منفی: «من جوراب تو را دوست ندارم.»
غیر شرطی منفی: «من از تو متنفرم.»
از هر یک از چهار نوع نوازش ذکر شده، پنج مثال بزنید مثبت شرطی و غیر شرطی، منفی شرطی و غیر شرطی. به مثالهای غیر کلامی هم در هر مورد فکر کنید.
نوازش و تقویت رفتار
به عنوان یک نوزاد، ما هر نوع رفتاری را تجربه می کنیم برای اینکه دریابیم کدامیک از آنها نوازش مورد نیاز ما را تأمین می کند. زمانی که رفتار خاصی باعث کسب نوازش برای ما بشود، به احتمال زیاد ما آن رفتار را تکرار خواهیم کرد، و هر موقع که نوازشهای بیشتری از آن رفتار به دست می آوریم، آمادگی بیشتری پیدا می کنیم تا آن رفتار را در آینده تکرار کنیم.
در این صورت، نوازش، رفتاری را که منجر به نوازش شده است تقویت میکند. افراد بزرگسال نیز به اندازه نوزادان نیاز به نوازش دارند و به همان اندازه آمادگی دارند که رفتارشان را به صورتی مؤثر شکل دهند تا بتوانند به وسیله آن نوازش بگیرند.
به خاطر داشته باشید که ما کار خود را بر این اصل قرار داده ایم که «هر نوع نوازشی بهتر از نبود آن است.» اگر وضعیت طوری باشد که به اندازه کافی نوازشهای مثبت برای ارضای نیازهای نوازشی ما وجود نداشته اند، بی درنگ به طرف نوازشهای منفی میرویم. فرض کنید من به عنوان یک کودک تصمیم گرفتم که بهتر است نوازشهای منفی بگیرم تا این که از نوازش محروم باشم. سپس وقتی که من به عنوان یک بزرگسال نوازش منفی میگیرم آن نوازش منفی به عنوان تقویت کننده رفتار من عمل خواهد کرد و دقیقا مانند نوازش مثبت اثر دارد. این مسئله به ما در درک بیشتر این که چرا مردم ممکن است با سرسختی الگوهای رفتاری را که جنبه خود تنبیهی دارد تکرار کنند، کمک میکند.
همین اصل علمی راهنمای ما خواهد بود که چگونه می توانیم از این الگوهای منفی رهایی یابیم و در نتیجه می توانیم روشهای نوازشگیری خود را تغییر دهیم. به جای اینکه ترتیبی بدهیم که نوازشهای منفی و دردناک بگیریم، می توانیم ترتیبی بدهیم که نوازشهای مثبت و شادی آفرین بگیریم، و هر موقع که در نتیجه یک رفتار جدید نوازش مثبتی میگیریم، آمادگی بیشتری پیدا خواهیم کرد که آن رفتار جدید را در آینده تکرار کنیم.
در اینجاست که کیفیت و میزان شدت نوازشها اهمیت دارد. هیچ یک از این مفاهیم به صورت عددی قابل سنجش نیستند. لیکن این حس مشترکی است که فرض کنیم افراد ارزشهای ذهنی متفاوتی در رابطه با نوازش دارند که این ارزشها مربوط می شود به این که چه کسی و چگونه به آنها نوازش میدهد.
به عنوان مثال فرض کنید که ما دو نفر نویسندگان این مطلب ، نوازشهای مثبتی را به خاطر ارزش این مطلب از یک درمانگر برجسته تحلیل رفتار متقابل که این نوع مطالب را از ابتدا تا انتها به دقت مطالعه کرده است بگیریم. ما به طور یقین این نوازش را در سطح بسیار عالی خود دریافت می داریم تا اینکه این نوازش را از شخص دیگری بگیریم که علاقه چندانی به تحلیل رفتار متقابل ندارد و خیلی سطحی این موضوع را مطالعه کرده است.
باز هم تصور کنید که کودکی یک نوازش منفی را برای رفتاری که به نوعی مورد علاقه والدینش نیست از پدرش می گیرد. این نوازش منفی ممکن است با صدایی خشن و حرکت انگشتان تهدیدکننده همراه باشد، و یا این که با فریادهای وحشتناک و تنبیه شدید بدنی همراه باشد. روشن است که کودک احتمالا نوازش منفی دوم را با شدت بیشتری نسبت به اولی تجربه می کند.
منبع: (تحلیل رفتار متقابل، یان استورات/ون جونز)
ادامه ی مقالات تحلیل رفتار متقابل را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید