نافعالی و بی تفاوتی: بیقراری و بی کفایتی
- بیقراری و حالات تحریکی
دانشجویان یک کلاس به گفته های استاد خود گوش میدهند. آدام عقب کلاس نشسته است. استاد تقریبا به آهستگی صحبت می کند و آدام نمی تواند به درستی گفته های او را بشنود. همچنان که سخنرانی ادامه می یابد آدام مشکل بیشتری در دنبال کردن گفته های استاد پیدا می کند. او قلم خود را روی میز میگذارد و با انگشتانش روی میز ضرب میگیرد اگر به زیر میز نگاه کنیم، متوجه می شویم که آدام پاهایش را هم به سرعت تکان میدهد.
آدام بیقراری و حالات تحریکی را از خود نشان میدهد. در این رفتار نافعال و بی تفاوت، شخص توانایی خود را برای حل مسئله نادیده می گیرد. او بسیار احساس ناراحتی می کند و درگیر فعالیتی بی هدف و تکراری می شود تا بتواند از آن وضعیت ناراحت رهایی یابد. در اینجا انرژی به جای آنکه صرف حل مسئله بشود به سمت فعالیتهای بیقراری و حالات تحریکی هدایت می شود. در طی حالات بیقراری شخص خود را در حال فکر کردن نمی یابد.
اگر آدام از حالت نفسانی «بالغ» خود استفاده می کرد، می توانست به سادگی توجه استاد را به خود جلب کند و از او بخواهد که بلندتر صحبت کند. ولی همینطور که میدانیم، ضرب گرفتن با انگشتان و تکان دادن پاها برای حل مسئله او هیچ کاری انجام نمی دهد. خیلی از رفتارهای معمول نشانگر بیقراری هستند. جویدن ناخن، سیگار کشیدن، بازی کردن با موها و هرنوع غذاخوردن عصبی از این جمله اند.
- بی کفایتی و خشونت
بتی سی و چند ساله است و از دو خواهرش کوچکتر است. او هنوز با مادر پیرش که از او مراقبت می کند زندگی می کند. مادر او با وجود سن و سالش از سلامت خوبی برخوردار است. به شکلی تصادفی، بتی مردی را ملاقات می کند و آن دو عاشق یکدیگر می شوند. بتی با خوشحالی زیاد به مادرش میگوید که می خواهد از خانه برود و با آن مرد ازدواج کند.
چند روز بعد، مادر دچار سرگیجه می شود و مجبور می شود به رختخواب برود. دکتر هیچ علت و منشأ جسمی برای آن نمی یابد ولی بتی از اینکه تصمیم گرفته او را ترک کند احساس گناه می کند.
رفتار نافعال و بی تفاوت مادر بی کفایتی است. در اینجا شخص خود را به نوعی علیل و ناتوان می سازد، یعنی با نادیده گرفتن توانایی خودش برای حل مسئله، در حالت نفسانی «کودک» خود امیدوار است که با ناتوان ساختن خودش بتواند از شخص دیگری بخواهد که آن را حل کند.
بی کفایتی همانند مثال فوق گاهی اوقات به شکل بیماریهای روان تنی جلوه می کند. از طرف دیگر می تواند با فروپاشی روانی و یا روی آوردن به مواد مخدر و مشروبات الکلی نمایان گردد.
رابرت همین الان با همسرش دعوای مفصلی داشته است. او از خانه بیرون می جهد و برای مدتی طولانی در خیابانها راه می رود. او به مرکز شهر می رود، چند لیوان آبجو می نوشد، سپس یک صندلی برداشته و شیشه تمام پنجره های کافه را می شکند و داد و بیداد می کند.
رفتار نافعال و بی تفاوت رابرت خشونت نام دارد. شاید به نظر عجیب بیاید که از خشونت به عنوان یک رفتار نافعال اسم بریم. ولی خشونت نافعال است زیرا به سمت حل مسئله ای که وجود دارد هدایت نمی شود. وقتی رابرت شیشه ها را می شکند عملا کاری برای حل مشکل انجام نمی دهد.
بی کفایتی را می توان به شکل خشونتی که به طرف درون هدایت می شود نگاه کرد. هم در بی کفایتی و هم در خشونت، شخص توانایی خود را برای حل مسئله نادیده می گیرد. او انرژی را به شکل انفجار تخلیه می کند که به سمت خود با دیگران هدایت می شود و تلاش نومیدانه ایست تا محیط را مجبور و مسموم سازد که مشکل او را برایش حل کند.
بی کفایتی با خشونت اغلب پس از دوره ای از بی قراری و حالات تحریکی جلوه گر می شوند. وقتی شخصی بیقرار است او در حال انباشتن مقداری انرژی است که آنرا به صورتی مخرب یا به شکل بی کفایتی و یا به صورت خشونت آزاد می سازد.
منبع: (تحلیل رفتار متقابل، یان استورات/ون جونز)
ادامه ی مقالات تحلیل رفتار متقابل را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید