هجوم ناگهانی افکار خود را کنترل کنید!
ما مخلوقاتی متفکر هستیم و چون دائم تفکر می کنیم، فراموش کردن یا در نظر نگرفتن فرآیند فکر کردن آسان است؛ اما تفکر ما جز در مواردی که غرق در تفکر می شویم، به طور خودکار عمل می کند. به عبارت دیگر، به مسائل (چقدر باید کار کنیم، چقدر زندگی سخت شده و ما تا چه حد درگیر بخش های وسیعی از امور زندگی می شویم و غیره) بدون آگاهی از تفکر فعال خود می اندیشیم.
مشکل این است که تفکر ما به صورت احساسات به ما بازمی گردد. منظورم این است که اگر ما افکار عصبانی داشته باشیم، عصبانی می شویم؛ وقتی افکار پر رنجش داریم، احساس رنجش می کنیم؛ اگر افکارمان عجولانه باش، احساس می کنیم وقت کافی نداریم و اگر افکارمان پر استرس باشد، احساس فشار می کنیم.
باور نمی کنید؟! همین حالا بدون فکر کردن به آنچه شما را عصبانی می کند، سعی کنید عصبانی شوید! نمی توانید. در حقیقت، احساسات شما از افکارتان پیروی می کنند، دقیقا ماننده بره ای است که دنباله رو مادرش است.
مثلا یکی از حملات فکری به این صورت بروز می کند که به خود می گویید: “این محل لعنتی هیچ وقت تمیز نیست.” این فکر به خودی خود به شما ضرر زیادی نمی رساند. البته، ما آنقدر عاقل نیستیم که این فکر را برای خود بزرگ نکنیم. فقط همین فکر منتهی به افکار دیگری می شود. مانند: “من تنها کسی هستم که اینجا کار می کند.” یا “من از اینجا متنفرم.” خیلی زود آشفته و ناراحت می شویم؛ اما باور نداریم که افکار ما سهم بسزایی در دلتنگی های ذهنی ما دارند.
هنگامی که این نوع مکالمه ی ذهنی شکل می گیرد، فقط دو راه وجود دارد. راه اول که بیشتر متداول است این است که شما به این نوع فرآیند تفکر ادامه می دهید تا اثرات پراسترس این نوع تفکر را تجربه کنید. شاید این قطار افکار ادامه یابد تا صدای زنگ در یا زنگ تلفن، شما را از آن خارج کند.
راه دیگر آن است که خود را در حال درگیری با این یورش های فکری تصور کنید و به خود بگویید: “دوباره شروع شد.” یا هر چیزی که به شما یادآوری کند که کم مانده دیوانه شوید و هر نوع استرسی را تشدید کند.
وقتی به تفکرات خود از این بُعد بنگرید، نمی گذارید استرس احساس شده در شما بزرگ شود. این کار با خارج کردن شما از خود و افکار خود و انتقال شما به زمان حال انجام می شود. به افکار خود اجازه نمی دهید زندگی را از آنچه هست مشکل تر کنند و همین امر به شما برای کسب دید درست یاری می کند. به طور قطع هرچه زودتر یورش های فکری را متوقف کنید، تجدید قوا و بازگشت به مسیر اصلی آسان تر می شود.
نمی توان گفت که این فن کوچک در زندگی من و هزاران تن دیگر که آن را امتحان کرده اند، چقدر مفید بوده است. از آن لذت خواهید برد؛ اما هشدار می دهم با وجودی که مفهومی ساده دارد، اما همیشه انجام آن ساده نیست. یکبار که به آن توجه کنید، کشف خواهید کرد که یورش های فکری شما بیش از آن است که تصور می کردید؛ اما رهایی از آن ارزشش را دارد. فقط با قدری تمرین می توانید خیلی سهل گیرتر باشید.
(منبع: از کاه کوه نسازید، دکتر ریچارد کارلسون)
ادامه ی مقالات خانواده ی موفق را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید