در مطلب قبلی به این موضوع اشاره کردیم که چرا افراد مدیریت را دوست دارند؟ اکنون میخواهیم بدانیم مدیران در سازمان با چه ناکامیهایی مواجه میشوند.
معمولاً در یک سازمان پویا، فعال و سودده، از هر ۱۰ نفر، یک نفر پُست سرپرستی یا مدیریت را برعهده دارد. به یاد داشته باشیم که هر مدیر یا سرپرستی، لزوماً یک رهبر واقعی، نیست. از طرف دیگر، مشکلاتی که مدیران یا سرپرستان با آن مواجه میشوند، غالباً مربوط به بخش رهبری شغل آنان است. بسیاری از کارکنان سازمانها بدان جهت از پذیرش نقش رهبری اجتناب میکنند که مشاهده کردهاند چگونه بعضی از مدیران، با شکست و ناکامی مواجه میشوند. در زیر فهرست ناکامیهایی که مدیران به دلیل ناتوانی در ایفای نقش رهبری با آن مواجه میشوند، آورده شده است.
اضافه کاریهای اتفاقی بیش از حد:
غالباً مدیران ناچار میشوند در مقایسه با افرادی که پُست مدیریت ندارند، ساعات بیشتری را در سازمان محل کارشان، طی کنند. چون در مقابل این ساعات کار اضافی، به مدیران پرداختی انجام نمیگیرد(یا معمولاً انجام نمیگیرد)، بنابراین به آن اضافهکاری اتفاقی[۱]، گفته میشود، اگر شما برای خودتان کار میکنید، برایتان غیرعادی نخواهد بود اگر در هفته ۶۰، ۷۰ یا ۸۰ ساعت، کار کنید. یکی از دلایل اینکه بعضی از افراد کار شخصی را کنار میگذارند آن است که از آنان وقت زیادی را میگیرد.
گرفتاریهای فراوان:
اگر بخواهیم فهرست کامل مشکلات بالقوهای را که فرد به عنوان مدیر با آن مواجه میشود، تهیه کنیم، لازم است صفحات زیادی را به آن، اختصاص دهیم. غالباً مدیران با مجموعهای از مشکلات مرتبط با مردم، اشیا و امور، مواجه میشوند. به همین دلیل بسیاری از کارکنان سازمانها به این نتیجه میرسند که ایفای نقش مدیریت، با فشار روانی همراه است و بسیاری از مدیران نیز گرفتار فرسودگی شغلی میشوند.
نداشتن اختیار کافی برای انجام دادن مسئولیتهای محوله:
غالباً مدیران این نوع گله گذاری یا شکایت را مرتب تکرار میکنند و میگویند که مسئولیتهای واگذار شده به آنان، با میزان اختیار یا کنترل آنان، همخوانی ندارد. برای مثال، ممکن است شما تشخیص بدهید که یکی از افراد تحت نظارتتان نمیتواند وظایفش را به درستی انجام دهد و باید اخراج شود؛ ولی شما قدرت یا اختیار لازم برای اخراج او را، ندارید. در مورد دیگر ممکن است از شما خواسته شود کیفیت تولیدی واحد تحت نظارتتان، در حد بهینه باشد؛ ولی شما اختیار تصمیمگیری جهت خرید یک ماشین جدید و کارآمد و کنار گذاشتن ماشین ناکارآمد فعلی را نداشته باشید و … . به هرحال، عدم توازن معقول بین میزان مسئولیتها از یک طرف و میزان اختیار یا کنترل از طرف دیگر، باعث ناخشنودی مدیران میشود.
احساس تنهایی:
هرچه در سلسله مراتب مدیریت و رهبری در سازمان، بالاتر باشید، بیشتر احساس تنهایی خواهید کرد. داشتن پُست مدیریت و رهبری باعث میگردد تعداد افرادی که بتوانید به آنها اعتماد کنید و سخن محرمانۀ خود را با آنان در میان گذارید، کمتر میشود. بیان صریح این واقعیت به فرد تحت نظارتتان که؛ ناکارآمد میباشد، یا بیان این واقعیت به همکار او، دشوار است. بعضی از مدیران از آن جهت احساس تنهایی میکنند که نمیتوانند مانند گذشته(وقتی پُست مدیریت نداشتهاند) جزئی از یک گروه غیررسمی باشند، حرفهای ناگفتنی را با هم در میان گذارند و هیجانهای بستۀ خود را تخلیه کنند!
مشکلات فراوان کارکنان تحت نظارت:
یکی از ناکامیهای اصلی که مدیران با آن مواجه میشوند، مشکلات فراوان کارکنان است که باید در مورد این مشکلات، اقدامی انجام بگیرد. هرچه سطح مدیریت پایینتر باشد، تعداد این نوع مشکلات نیز، بیشتر خواهد بود. برای مثال، سرپرست یک واحد باید وقت بیشتری را صرف شنیدن مشکلات کارکنان و اقدام جهت حل این مشکلات نماید. ولی مدیران میانی یا عالی سازمانها، کمتر با این نوع مشکلات، سر و کار دارند.
کارهای دفتری زیاد:
هرچه سازمانها بیشتر ماشینی و رسمی میشوند، بر تعداد فرمها و کارهای دفتری نیز، اضافه میگردد. یکی از شکایات مشترک مدیران در سطوح عالی، میانی و پایه(سرپرستی) آن است که امور دفتری، وقت زیادی از آنها میگیرد. در غرب، مقررات دولتی در رابطه با موضوعاتی نظیر سلامت و امنیت کارکنان، منبع دیگری از کارهای دفتری برای سرپرستان و همچنین برای مدیران سطوح بالاتر است.
خطمشی سیاسی زیاد:
مدیران سطوح مختلف یک سازمان، یعنی از سرپرست گرفته تا بالاترین مقام آن سازمان، باید از رقابتها، زد و بندها، درگیریها یا سیاست و خط مشی سیاسی/اداری، آگاهی داشته باشند. هرچند کارگر ساده و بی علاقه نسبت به خطمشیهای سیاسی میتواند خودش را از این امور دور نگه دارد، اما بی توجهی نسبت به این بُعد از حیات سازمانی برای یک مدیر، عملاً دشوار است. مدیر یک واحد، از سه جهت، یعنی از پایین(مرئوسان)، از کنار(همگنان) و از بالا(رؤسا)، درگیر خطمشیهای سیاسی میشوند.
[۱] Causal overtime
(منبع: روانشناسی مدیریت تألیف دکتر محمود ساعتچی)
دقیقا همینطوره — ممنون از مطلب مفیدتون
ممنون از شما و بازخوردتون
با درود و با تشکر از اینکه در مطالب تمام جوانب را در نظر می گیرید .
موفق باشید?
سپاس از توجه و همراهی شما
از مطلب خوب شما متشکرم ، هرچقدر از سمت مدیریت و ریاست به سمتی رهبری کردن پیش برویم از این مشکلات کاسته می شود ، اما مدیران باید بدانند که جایگاه سخت حساس و مهم دارند و مدیریت کاری فوق العاده تخصصی است که با داشتن تخصص فنی نمی توانند مدیر خوبی باشند ، در استارتاپ های امروزی بسیار زیاد دیده می شود که یک شخص فنی یا برنامه نویس قصد راه اندازی و مدیریت شرکت را دارد در حالیکه در این مورد هیچ گونه تخصصی ندارد و فکر میکند که داشتن تخصص برنامه نویسی برای مدیر یک شرکت بودن کافی است .
دقیقاً همینطوره، سعی میکنیم در مطالب بعدی بیشتر به این موضوع بپردازیم که دانش فنی جدا از مدیریت است.
خسته نباشید میگم به همهء مدیران مجموعه ??
سپاس
ضمن تشکر از شما، نکته جالب این هست که اکثریت مواردی که اینجا مطرح شده به ضرورت افزایش مهارت برنامه ریزی و مدیریت زمان اشاره می کنه
دقیقا همینطوره . ممنونم