شخصیت تبلیغاتی جو ایسوزو Joe Isuzu؛ فروشنده ی چاخان
به رغم هیاهویی که آگهی تبلیغاتی محبوب به راه می اندازد، تنها تعداد کمی از آنها می توانند درصد فروش محصول مورد تبلیغ را به اندازه ی همان هیاهو بالا ببرند؟
چه کسی می تواند شخصیت تبلیغاتی جو ایسوز (فروشنده ی دروغگوی ماشین) در دهه ی هشتاد را از یاد ببرد؟
در خود عکس آگهی از قول جو ایسوز نقل شده است:
“من می خواهم به شرکت “ساعتچی و ساعتچی” برای انتخاب بنده، برای شرکت در تبلیغات فوق العاده ی ایسوزو تبریک بگویم.”
و بعد در زیر آگهی آمده است:
“او دروغ می گوید، کمپانی که ایشان را استخدام کرد، دلافمینا، تراویسانو و شرکا بود.”
چه ایده ی هوشمندانه ای! استفاده از یک فروشنده ی چاخان برای فروش خودرو.
این شخصیت که نقشش را دیوید لی ژر David Leisure بازیگر ایفا می کرد، در سال ۱۹۸۶ خلق شد. همان سال، فروش اتومبیل های ایسوزو به میزان ۱.۷ درصد بالا رفته بود. ولی از آن زمان به بعد به طور مرتب تنزل پیدا کرد.
در سال ۱۹۸۸ فروش اتومبیل ایسوزو، ۳۸ درصد پایین آمده بود. در سال ۱۹۸۹ فروش، ۳۴ درصد از سال قبل پایین تر آمد و در سال ۱۹۹۰ فروش، ۶۴ درصد دیگر هم نسبت به سال قبل کاهش یافت.
در سال ۱۹۹۱ کمپانی ایسوزوی آمریکا قراردادش را با آژانس تبلیغاتی خالق آگهی ایسوزو فسخ کرد و در سال ۱۹۹۲ شرکت ایسوزو به طور رسمی اعلام کرد که به تولید خودروهای سواری پایان می دهد و ماجرا به این ترتیب خاتمه یافت. عمل جراحی تبلیغات موفق بود؛ ولی در آخر بیمار درگذشت.
بسیاری از تبلیغات چی ها، عدم موفقیت ایسوزو را نتیجه ی انتخاب یک شحصیت بدنام برای آگهی می دانند. با اینکه شخصیت جو ایسوزو، یک ماشین فروش دروغگو بود، ولی شاید همین بدنامی او به فروش کامیون های ایسوزو کمک کرد. یک نگاه دیگر به اعداد و ارقام بیندازید. سالی که شخصیت جو ایسوزو وارد تبلیغات این شرکت شد، فروش خودروهای ایسوزو (چه شخصی و چه کامیون) در بالاترین حد خود در آمریکا بود. یعنی مجموع فروش در سال ۱۹۸۶، ۱۲۷.۶۳۰ عدد بود.
ایسوزو دیگر هرگز نتوانست این تعداد خودرو در آمریکا به فروش برساند و فروش فعلی آن پایین تر از ۱۰۰هزار خودرو در سال است. خوب حالا فکر می کنید شرکت موتور ایسوزوی آمریکا برای برخورد با این مساله چه کرد؟ درست است. آنها دوباره شخصیت جو ایسوزو را احیا کردند.
بروس هورووتیز در شیکاگو تایمز این چنین می نویسد: “با وجود فروش کم و چهره ی مخدوش، شرکت موتور ایسوزوی آمریکا به سوی استفاده از یکی از فراموش نشدنی ترین نمادهای تبلیغاتی برمی گردد.”
این کار منطقی به نظر نمی رسد؛ ولی این نشان می دهد که طرز فکر تبلیغاتی سنتی هنوز بر جامعه ی بازاریابان تسلط دارد. هدف تبلیغات سنتی به شهرت رساندن محصول نیست؛ هدف آن به شهرت رساندن آگهی است.
سعی تبلیغات سنتی نه در بوجود آوردن ارزش فروش، بلکه در بوجود آوردن اهمیت ارزش گفتگو است. شخصیت جو ایسوزو، جالب و سرگرم کننده است، ولی در زندگی واقعی چقدر ممکن است شما از یک فروشنده ی خالی بند ماشین بخرید؟ چرا ماشین ساخت شرکتی را بخرید که نماد تبلیغاتی اش در تلویزیون یک فروشنده ی دروغگو است؟ این آگهی چه اشتیاقی در شما بوجود می آورد؟
این همه طعمه هست، ولی قلابی در کار نیست!
(منبع: سقوط تبلیغات و ظهور روابط عمومی، آل ریس_لورا ریس)
ادامه ی مقالات روابط عمومی (PR) را دنبال کنید…
مطلب خیلی جذابی بود
سپاس از شما