در این سری مقالات قرار است مساله ی همه گیر شدن را به طور کامل بشکافیم.
شش قاعده برای همه گیر شدن
منظورم از کلمه ی “همه گیر” پخش شدن بین مردم است. انتقال نفر به نفر اخبار و اطلاعات از طریق رو در رو یا اثرات اجتماعی که آن اتفاق رو مردم می گذارد.
وقتی چیزی همه گیر می شود، یعنی درباره اش صحبت می کنند، به دیگران اطلاع رسانی می کنند یا مشتری، همکار یا رای دهنده از آن پیروی می کنند.
بعد از بررسی صدها پیام و محصول و ایده ی مسری، بالاخره متوجه شدیم معمولا برای همه گیر شدن هر چیزی، دست شش “عنصر” (قاعده) در کار است. من اسم شان را می گذارم شش گام کلیدی که باعث می شوند مردم درباره ی چیزی صحبت کنند و آن را برای دیگران به اشتراک بگذارند یا از آن پیروی کنند.
-
قاعده ی اول: اعتبار اجتماعی
اکثر ما دوست داریم باهوش به نظر برسیم نه خنگ، پولدار دیده شویم نه بی پول، جذاب و باحال باشیم نه دیلاق و بی خاصیت. آنچه درباره اش حرف می زنیم، مستقیم روی نظر دیگران نسبت به ما اثر می گذارد. این همان اعتبار اجتماعی است.
دانستن چیزهایی باحال (مثل مخلوط کنی که می تواند یک گوشی آیفون را پودر کند) باعث می شود مردم حس زبلی و آگاه بودن از اخبار خاص و مخفی داشته باشند.
پس اگر می خواهیم در باره ی ما حرف بزنند باید پیام هایی بسازیم که این حس های خاص و جالب را در آن ها زنده کند.
-
قاعده ی دوم: زنجیره ها
چطور یاد مردم می افتد که در باره ی محصول یا ایده ی ما حرف بزنند؟
منظور از زنجیره همان رابطه هایی ست که باعث می شود مردم درباره ی مباحث مرتبط فکر کنند. کره ی بادام زمینی ما را یاد ژله می اندازد و کلمه ی “سگ” کلمه ی “گربه” را در ذهن تداعی می کند.
باید محصولاتی طراحی کنیم که ممکن است در دفعات بیشتری به ذهن اشخاص برسند. یعنی یک راه ارتباطی بین محیط و محصول ایجاد کنیم که این زنجیره ها را بسازند. زبان، ترجمان ذهن است.
-
قاعده ی سوم: احساسات
چیزی که برایمان اهمیت داشته باشد، حتما درباره اش به دیگران هم می گوییم. پس چطور می توانیم پیام هایی بسازیم که حس خاصی را در مردم ایجاد کنند؟
مطالب مسری به طور طبیعی نوعی احساس را در انسان، زنده می کنند. مخلوط کردن آیفون شوک آور است. بالا رفتن نرخ مالیات عصبانیمان می کند. پس به جای پیله کردن بیش از حد به کاربرد، کمی هم باید روی احساسات تمرکز کرد.
-
قاعده ی چهارم: عمومیت
مردم به هم نگاه می کنند و همان کارهایِ همدیگر را انجام می دهند. این جمله فقط درباره ی یک تقلید ساده حرف نمی زند. هر چیزی ملموس تر باشد، پیروی از آن هم ساده تر است.
باید محصولی طراحی کنیم که خودشان تبلیغی برای خودشان باشند و الگوهای رفتاریی بسازیم که همیشه بین مردم باقی بمانند.
-
قاعده ی پنجم، ارزش کاربردی
مردم دوست دارند به هم کمک کنند. پس اگر بتوانیم نشان بدهیم که محصولمان به نوعی صرفه جویی در وقت و پول است یا برای سلامتی شان مفید است، بدون تردید، سر زبانشان افتاده ایم.
-
قاعده ی ششم: داستان سازی
مردم علاوه بر اطلاعاتی که در اختیار هم می گذارند، کلی داستان هم سر هم می کنند. پس ما هم باید قصه ی خودمان را بسازیم. قصه ای که ارزش تکرار داشته باشد. همه چیز باید طوری برنامه ریزی شده باشد که پیام ما جز لاینفک داستان شود و ناقل نتواند بدون اشاره به پیام نهفته ی ما تکرار کند.
(منبع: راهکارهای بازاریابی ویروسی، جونا برگر)
این ها شش قاعده ی همه گیر شدن بودند که هر یک از آنها را به تفصیل در مقالات بعدی بیان می کنیم…
درود بر شما مقاله خوبی درباره بازایابی ویروسی بود
ممنون از همراهی شما
مقاله ی خیلی خوبی بود، ممنون
سپاسگزار