متخصصان را نادیده بگیرید
آلبرت اینشتین را در کودکی از مدرسه اخراج کردند و گفتند در زمینه ی یادگیری با ناتوانی روبروست. به پدر و مادرش گفتند که فرزندشان نمی تواند درس یاد بگیرد. اما پدر و مادرش این حرف را نپذیرفتند و سرانجام ترتیبی دادند که او مدارج عالی تحصیلی را پیمود.
دکتر آلبرت شوایتزر هم در کودکی و در رابطه با مدرسه، مشکل مشابهی داشت. پدر و مادرش تشویق شدند که او را در یک کفش دوزی به شاگردی بگمارند تا وقتی بزرگ شد شغل مطمئنی داشته باشد. هر دوی اینها قبل از بیست سالگی مدرک دکترا گرفتند و تاریخ قرن بیست را متحول ساختند.
به استناد مقاله ای در مجله ی فورچون در زمینه ی ناتوانی های یادگیری در تجارت، بسیاری از مدیران برجسته ی ۵۰۰ شرکت متعلق به این مجموعه، به هنگام کودکی کودن و ناتوان در یادگیری ارزیابی شده بودند. اما این اشخاص به لطف کار زیاد و تلاش فراوان، بیشترین موفقیت را در صنایع خود بدست آوردند.
توماس ادیسون در کلاس ششم به علت ناتوانی در درس خواندن از مدرسه اخراج شد. به پدر و مادرش اطلاع دادند هدر دادن پول است اگر بخواهند آن را صرف تحصیلات پسرشان بکنند. گفتند او به اندازه ی کافی باهوش نیست که مطالب را یاد بگیرد. اما ادیسون تبدیل به بزرگ ترین مخترع دنیای مدرن شد. این قبیل داستان ها تا کنون هزارن بار اتفاق افتاده اند.
باورهای خود محدود کننده که گاه مبتنی بر یک تجربه ی واحد هستند. می توانند تا سال ها شما را به عقب نگه دارند. بسیاری از اشخاص در زمینه هایی به موفقیت های شایان ذکر رسیده اند که قبلا تصور می شد از هر نوع توانمندی در این خصوص بی بهره اند. شاید این اتفاق برای شما هم افتاده باشد. شاید شما هم به این نتیجه رسیدید که باور محدود کننده ای که درباره ی خود داشتید به کلی بی مورد و عاری از حقیقت بوده است.
(منبع: هدف، برایان تریسی)
ادامه ی مقالات هدف را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید