فهرست کردن
برای بیان یک هدف، لازم نیست چند جلد دفتر را پر کنید؛ فهرستی کوتاه و ساده از اهداف تا حد ممکن مشخص، به همان قطعیتِ یک شرح مفصل، قصد و نیت شما را توضیح خواهد داد و شاید بتوان گفت حتی از آن هم موثرتر است.
دوستم سیدنی، در یک دوره ی بسیار سخت زندگی اش، فهرست کردن را به کار گرفت تا از پریشانی و سردرگمی، نجات پیدا کند.
داستان سیدنی
آن سال برای سیدنی، سال خیلی وحشتناکی بود؛ وقتی فهمید که مجبور است اسباب کشی کند، زندگی اش بیش از پیش دشوار و پیچیده شد.
وقتی برای دیدن سیدنی در خانه ی جدیدش رفتم، همه چیز خانه اش جالب و جذاب بود. طرح های خوش ساخت معماری، سقف های قوسی، از سر تا پای خانه هم، آرامش و تشخُص هویدا بود.
سیدنی پرستار حرفه ای و یک نویسنده است و علاوه بر این ها کارگاه های آموزشی مهارت های برقراری ارتباط نیز برگزار می کند.
از اینکه می دیدم سیدنی آن قدر آسوده خاطر و آرام به نظر می رسد. خوشحال بودم. سیدنی فنجان چایش را روی میز گذاشت و به آرامی گفت: “تازه دارم از تلخ ترین ماه زندگی ام بیرون می آیم. هیچ وقت تا این حد از دیدن پایان سال، خوشحال نشده بودم.”
مدت زمانی که سیدنی درباره اش حرف می زد، با انتشار کتاب کد قرمز، شروع شد. وقتی شرکت انتشاراتی به وعده اش مبنی بر تبلیغ کتاب، عمل نکرد؛ سیدنی خودش مسئولیت تبلیغ کتابش را بر عهده گرفت. در نهایت تلاش او به ثمر رسید: کتاب کد قرمز به سرعت شناخته شد و کم کم خوب فروش رفت.
اما از آنجایی که کتاب برای شرکت انتشاراتی، پول ساز بود آنها حاضر نمی شدند قرارداد او را فسخ کنند.
“شوکه شده بودم؛ هنوز هیچ چک حق تالیفی دریافت نکرده بودم و آنها من را ۱۸۰۰۰ دلار بدهکار کرده بودند.”
سیدنی ده روز پس از شنیدن خبر مربوط به ناشرش، یک تماس تلفنی تکان دهنده دریافت کرد. دایی اش تماس گرفت تا به او بگوید که مادرش به دلیل سکته ی مغزی، به طور ناگهانی فوت کرده است.
“در کمتر از یک سال، هم مادربزرگم و هم مادرم را از دست داده بودم و خواهرم نیز به جایی خیلی دور از من نقل مکان کرده بود. خلأ عاطفی وحشتناکی وجود داشت.”
ماجرای انتشارات بدتر شد. چهار هفته بعد از فوت مادرش، شرکت انتشاراتی، ورشکستگی اش را به ماده ی ۷ تغییر داد. پیش از آن طبق ماده ی ۱۱، ممکن بود دست کم مبلغ جزئی دریافت کند. اما حالا هیچ پولی عایدش نمی شد.به علاوه، سیدنی تا آن موقع، چند هزار دلار برای حق وکالت وکیل، قرض بالا اورده بود.
اما او چطور از آن وضعیت به اینجا رسید؟
اولین کاری که سیدنی انجام داد، فکر کردن درباره ی این موضوع بود که اگر او و دخترش می توانستند خانه ای برای خودشان داشته باشند، آن خانه باید چه جور جایی می بود!
یک دفترچه ی یادداشت برداشت و ضروریات را نوشت. آن چیزهایی که مجبور بود داشته باشد و آن چیزهایی که نمی خواست بدون آنها زندگی کند.
- دو اتاق خواب؛ یکی برای خودم ، یکی برای دخترم.
- دو حمام؛ اینجوری به هم برخورد نمی کنیم.
- یک گاراژ با در بازکن اتوماتیک.
- چشم انداز دریا.
- جایی ساکت؛ بکر و زیبا.
طولی نکشید پولی که نیاز داشت، جور شد. پنج ماه پس از فوت مادرش، ارثی به او رسید. روزنامه ی ساندی را خرید و بخش نیازمندی ها را بررسی کرد.
“دو تا از چهار آگهی را بعد از اینکه تماس گرفتم و فهمیدم که چشم انداز ندارد، بلافاصله خط زدم. آگهی سوم، چشم اندازه کوهستان داشت. اما من چشم انداز دریا می خواستم.”
آگهی چهارم کوتاه و ساده بود. ۲ اتاق خواب، ۲ حمام، گاراژ با درب اتوماتیک و چشم انداز دریا.
“با مالک تماس گرفتم و قرار گذاشتم. قبل از رفتن، حدود بیست دقیقه به مراقبه پرداختم. دعا کردم “خدایا، بگذار یک چیزی در زندگی ام آسان باشد. امسال به چیزی آسان نیاز دارم!”
” به محض اینکه وارد اتاق نشیمن شدم و سقف قوسی، موکت استخوانی، چشم انداز و کشتی تفریحی را که دیدم، فهمیدم خودش است.”
علی رغم این واقعیت که چندین نفر دیگر هم آن خانه را می خواستند، صاحب خانه سیدنی را بعنوان مستاجر خود انتخاب کرد.
چرا فهرست کردن موثر است
امروز سیدنی فهرستش را دوباره می خواند و با شادمانی از خود تمجید می کند “من آن را نوشتم! واقعا اینجوری انجامش دادم!”
وقتی اهداف تان را به یک فهرست خلاصه می کنید، این کار به شما کمک می کند که تمرکزتان را حفظ کنید. علاوه بر این، نوشتن فهرست، راهی است برای خانه تکانی ذهن.
“وقتی هدف خود را مبهم و کلی بنویسید، هیچ چیز نمی تواند اتفاق بیفتد. هدف خود را خلاصه کنید؛ آن موقع است که اتفاق ها روی می دهند.”
در تمام مدت آن دوره ی سخت، نگاه کردن به آن فهرست، به او یادآوری می کرد که اتفاق بهتری در انتظارش است. اکنون سیدنی می گوید یک شعار جدید دارد: آسان انجامش بده.
قبل از شروع هر کاری نفسی عمیق می کشد و با خودش می گوید: “آسان انجامش بده.”
(منبع: بنویس تا اتفاق بیفتد، هنریت آن کلاوسر)
ادامه ی مقالات موفقیت شخصی را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید