تفکر در مورد حمایت مالی، گروه مدیریت تغییر و ارتباطات
کارآگاه مک نالی پس از بازپرسی از حمایت مالی، گروه مدیریت تغییر یا همان پکس و ارتباطات، بسیار احساس یأس و ناامیدی می کرد. در تمام سالهایی که به عنوان کارآگاه کار کرده بود، هرگز چنین ضعف مدیریتی آشکار و وسیعی ندیده بود. او پرونده ی بدی را برای تلاش جهت ترک سیگار انتخاب کرده بود. او از دفترش خارج شد، سیگاری روشن کرد، چند پک به آن زد و درباره ی آنچه از سه مظنونی که دستگیرش شده بود که به تازگی از آنها بازجویی کرده بود، فکر کرد. او یافته هایش را در دفتر یادداشتش نوشت به امید اینکه دیگران بتوانند از آنها برای اجتناب از ارتکاب به همان اشتباهات استفاده کنند.
حمایت مالی
در عین حال که ممکن بود تمام حرف های حمایت مالی درست باشد چون او به شنیدن صدای خودش علاقه ی بسیاری داشت، ضعفها و عیوبش خیلی زیاد بود. او الگوی رفتاری خوبی برای دیگران نبود. به نظر می رسید نمی داند که عمل کردن بسیار مؤثرتر از صرفا حرف زدن است.
• او با انگیزه همراه نشده بود تا رفتارهای مورد نظر را در بین دیگران تشخیص بدهد و تقویت کند.
• او با حس مسؤولیت همراه نشده بود تا نشان بدهدکه درباره ی آن تغییر جدی و مصمم است.
• او به نصیحت و اندرز تعهد در مورد حفظ تغییر ازطریق روبه رو شدن با نگرانی های افرادی که از آنها خواسته شده بود در جهت روند تصمیم گیری تغییرکنند، اعتنا نکرده بود.
• او گروه مدیریت تغییر واجد شرایط و مناسبی را انتخاب و هماهنگ نکرده بود؛ در عوض، از سر بی اعتنایی اجرای تغییر را به دیگران محول کرده بود.
کارآگاه مک نالی در نظر آورد که چگونه حمایت مالی اغلب باور داشت تغییر برای موفق بودن تنها به معرفی خوب نیاز دارد. اما زمانی که حمایت مالی همراهی نکند، تغییر شکست می خورد. علاوه بر آن، دشوار است که بتوان به طور جدی از زمین بازی گلف به تغییر کمک کرد تا موفق شود.
گروه مدیریت تغییر یا به عبارتی پکس
مک نالی آنچه را دربارهی پکس فهمیده بود، در نظر آورد:
• او فرصت طلایی سهیم کردن طرفداران و حامیان تغییر را در گروه مدیریت روزانه از دست داده بود.
• او با تعهد تبانی کرده و همدست شده بود، چرا که هر دو با کسانی که از آنها خواسته شده بود تغییرکنند، به عنوان ناظر برخورد کرده بودند.
• همانند حمایت مالی، گروه مدیریت تغییر ریاکار ومتظاهر به شمار می رفت و رفتار و اعمالش بهانه ی دیگری برای افراد فراهم کرده بود تا در برابر تغییر مقاومت کنند.
ارتباطات
ارتباطات هم ضعفها و عیوبی داشت:
• او با حمایت مالی و گروه مدیریت تغییر در تماس دائم نبود، که این در نهایت به ایجاد پیامها و اخبار متفاوت و متناقضی در مورد تغییر شرکت منجر می شد، که به نوبه ی خود عذر خوبی برای افرادجهت نادیده گرفتن تغییر بود.
• تأکید بیشتر او بر حرف زدن و شعار دادن بود و بهاندازه ی کافی به ایجاد فرصت گفتگو و تبادل نظر برای روبه رو شدن و مخاطب قرار دادن نگرانی هایقابل پیش بینی افراد در مورد تغییر اهمیتی نمیداد.
مک نالی احساس کرد کمی حالت تهوع دارد و سیگارش را خاموش کرد. نیکوتین بیش از حد – یا عدم مدیریت کافی؟ احتمالا هر دوی آنها.
منبع: چه کسی تغییر را کشت ؟ (دکتر کن بلانچارد)
سری مقالات چه کسی تغییر را کشت را دنبال کنید
دیدگاهتان را بنویسید